حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

تو هستی در تمامی همه ی بودن ها...

تو در تمام ایستگاه ها هستی

تو در تمام مسافران  پشت شیشه های مه گرفته هستی

تو در تمام قصه های زندگی هستی

و تو در تمام قصیده های باران هستی

شنیده در تمامی گوش ها روی تمام بند دل ها هستی

قصه های مرا باور کن شاید تو درون تمام قصه های نیامده هم هستی

شاید ها را برداشتم کاش تو در تمام قصیده های من بودی

کاش را برداشتم کاشت شعری که درون تمام برداشت های ان هستی

نقطه ها را کنار زدم توی تمام حجم کلمات در کنار تمام جملات مثل سایه ای هستی...

حسام الدین شفیعیان

/سمفونی برکه/

/سمفونی برکه/

سمفونی سکوت انگیز مرغابی ها

غازک های قارقاری در بیشه زاران

روی برکه نهالی خشک

غزل در بر مردن جهانی خوش

بال هایت را باز کن آدمک

شب های زمین سر فصل غروب قصه های آرزوهاست

حسام الدین شفیعیان

الفبای بدون حرفم-شمع سوزان درون برون-مسافر کلمات

در درون خود کوله باری از حرفم

من واژگان بارش از الفبای الف بدون حرفم

برایم نت هایی را فالش مکن که من نت چین نت های بی حرفم

زمستان قصه ی ما دارد آدم برفی من آدم برفی قصه های بی حرفم

سه نقطه تمام شعرهای ناسروده اولین سروده تاریخ بدون الفبای زندگی از الفبای حرفم

...

شمع دارد درون خود روشنایی از برون خود

شمع میسوزد برون خود در روشنایی برون خود

قصه میسوزدو شعر میسوزدو حرف روشن میشود

نقطه های سرگردان شعر را نقطه چین میکنند

پازل های خود خورده موش را درون پازل قطعه ای خورده

لانه از درون تنهایی بغض شعری درون فصل رویایی

امتداد تمام حرف های باران زده

سرما را هم آسمان بر هم زده

شور دویدن کودکی تندباد حوادث پائیز سرنوشت ممتد سکوت از رد شدن

انتهای تمام حروف  سرود زده دفتر تمام کاغذ ها را ورق زده

برگ داخل دفتر خاطرات را خیس باران نم نم پاک از حروف زده

شعر را قلابی درون تنهایی حروف را صید دل آتش زده

و منتهای تمام امتداد فصل بهار را فصل دیگر رقم زده

...

راه را  آه را دل را قصه را راوی را قطعات آدمی را

راه را درون غار را بار را زمین سرد را ماه را هوای ابری را

ناقوس درون شعله ور زده سوت سوت ایستگاه را ریل آهن زده

مسافری که میبرد درون خود کوله بار سفر

سفر در سفری که میبرد درون سبد از خالی از پر از خالی از واژه

واژه جوشش آتشفشان رویش فصل درون آتشفشان مذاب از ریختن درون خود

ساکت ترین کلمات رمان شلوغ ترین گیشه ی بمان صف طولانی مسافر کوچولو

ریختن سطل حروف درون کتابه قفس خورده از خاک

خاک درون قفس پرنده درون نفس شعر درون هجایا کلمات ماضی گذشته از بعید

سفسطه ی رد از انکار کلمات فلسفه ی ما بین شرقو و غرب داخل مرز جغرافیای ذهنی

خط استوای عقاید از دورچین مرغ و بال گرفته از فکر شلوغ

تمام تاریخ روزنامه های سبزی خورده ی گذشته

خود را قنداقه کن فصل تیتر خبرهای ناگذشته

فیل آهنی اسب مازاد از آهن تمام سفال های خالی

مدرنیته ی پست مدرن همان گذشته ی کلمات فصل نو

نو به نو شعر نو مدرن نو کهن نو

و خاطرات تمام بشریت نو...

...

حسام الدین شفیعیان

حجم کلمات

حجم تنگ ماهی درون تنگ

حجم خالی  هوای آزاد درون تنگ

تنگ آب تنگ خالی تنگ بدون ماهی

ماهی مرده درون ساحل کرم خورده

شنزار آب زده خانه را ویران زده

سرود صبح بخیر ماهی ها

دریای ذهنی سروده ذهنی خاطرات درون ذهن خاک زده

شاید این واژگان را هم کرم زده شایدم کلمات را موریانه خانه زده

این عروسک زمین عروسک رنگی عروسک وسط  مانده در گردش

توپ بزرگی که گل را کجا میزند و طبیعت کجای توپ گل میزند

این تمام حروف را زمین در خود زده روی موج رادیو کشیدن به سمت کدام سمت یکی زیر آواز  زده

حسام الدین شفیعیان