حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

/واژه واژه .کلمه کلمه/

/واژه واژه .کلمه کلمه/

در به در درون در درگاه در درون در از درگاه در کنج در گنجایش در
واژه واژه .کلمه کلمه.جمله جمله سطر سطر قطره قطره باران دریا
موج موج رود رود دریا دریا ساحل ساحل قاره قاره اقیانوس اقیانوس
زمین زمان زمانه زمین زمانه تاریخ زمانه درون تاریخ درون زمانه
پرگار خط کش رادیکال پشت تقسیم معادلات ضرب بر خود
فارسی کهن فارسی میانه و نو لهجه زبان کردی.لری.ترکی.آذری لهجه مازنی
سیاه و سفید اروپایی آسیایی آفریقایی همه انسانهای زمین
شلام و هلو و بونجو و مرحبا و کنی چیوا و ناماسته و سلام جهان
شعری که میزند آهنگ برای جهان جایی در بر دل شعری برای جهان
حسام الدین شفیعیان

/زمین سر فصل غزلی دیگر میشود.../

روزنه ای نور میچکاند


چک چک روزنه خود میچکاند

باران روزنه نور را میبرد

شعر نور را درون خود میبرد

قلم مثنوی سیاهی میشود

مثنوی نور در خود روشنایی میشود

جایی غزل خشک مثال مداد نمی چکاند

چک چک باران هم شمع را خاموش نمیکند

آسمان همیشه بارانی نخواهد بود

زمین سر فصل غزلی دیگر میشود...


حسام الدین شفیعیان

فصل ها

غزل باران از سطر  بباران

زابر کلمات جمله بباران

بباران فصل بارش عصر جوانه

زبذر نوبهاران از ترانه

زشوریدگی از عطر صنوبر

بشوران زمین را از  فصل بهاران

زفصل رویش نویی زنو شو

زنو نوتر زنو نوتر زنو شو

چو در باران رنگین کمان هست

اگر هست قوس بیکران آسمان هست

زآن رنگین کمان باران هنر هست هنر در چرخش رنگین کمان هست

زخلقت نوتر از نو در بهاران زفصلها نوتر از نو در بهاران

زمین سر فصل هر فصل زنو هست

زاین گردش ایامی زنو هست

زدفتر چون زدفتر عمر هست در فصل زفصلها

گهی باران گهی سرما گهی گرما زفصلها

زاین فصلها همی تاریخ زآن هست زشمسی زمیلادی  گذر هست

گذر کن زاعداد تقویم از زاعداد

زهر ضرب عدد تقسیم فصلها

همی رد شو زباران در زچتر باز زبسته از زچتر خیس باران

زکوچه زفصل شعر گذر کن زاین واژگان هم تو گذر کن...

حسام الدین شفیعیان

کلاغ سمفونی خاموشی

برای کلاغی که در قصه به خانه نرسیده قصه چرا دارد

برای کلاغ های قصه ها شعر چه نان دارد

مرحم کلاغ نرسیدن نیست مرحم کلاغ رسیدن هست کلاغ ها نریسده بی قصه اند

کلاغ سمفونی غار غار بی غذایی زمستان سیاه بی کلاغی

کلاغ های فصل دسته جمعی کوچ در هم

کلاغ بی صدای خسته در هم

فصل مرگ آور کلاغ های یخ زده

کنسرت قطعه نهم بدون رسیدن سر فصل زده

کلاغ تابوت یادآور  تابوت زده

سیاه سفید را مشکی در هم زده

روبان مشکی درون کلاغ شب زده

خاموشی ساعت های میخ کلنگ دو عقربه ناموزون شعر را بر هم زده

حسام الدین شفیعیان

کهن و نو در نو به کهن

چراغی میبرد خواب را

خواب درون فکری خسته

بادبادکی ادمکی پروازی

پرواز کن ای فکر درون خوابیده

خواب میبرد رویایی را درون کهن تاریخ شمار

شمارش تاریخ فصل یکم کتاب نو به درون پل زدن هست

پل ها نمیمانند اما تاریخ با تمام فصلهایش پلی به کهن و نو هست

حسام الدین شفیعیان