حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

/سکوت سمفونی زمین/

/سکوت سمفونی زمین/

نت های باران زده
فالش در هم نت را تنگ ماهی غم زده
دو دو های بد ضرب زده
می می های ریتم را بر هم زده
سو سو های سو سو زده
فا فا های خط ریتم را آهنگ زده
سی سی های چندو چند عقب تر بر هم زده
شور ریتم آهنگ را تم های کند بد گوش نواز بر هم زده
دفتر سمفونی را بازکن فلوت باس را تند تند فوت زده
سه تار ماتم سه تار کم زده تار را محکم چنگ آهنگ زده
سمفونی گیج و ماتم زده کودک صلح باروت خورده صدایش آهن زده
فشنگ تار زده قلب را آهن زده
صلح را آتش آتش را صلح زده
نوازنده را اشک نت را خیس آهنگ را فالش بر هم زده
شیپور تلمپتی صدای بیدار باش را میشنوی
جهان قلب بیداری بشو جهان زخم زده چسب را مرحم زده
بالای تمامی نت ها خط خوانا را ناخوانا زده
ماه را با دست کنار بکش زمین سمفونی طلوع هست
شاعر-حسام الدین شفیعیان

قصیده ای طوفانی

برای قصیده ها تنهایی

برای شعر من کنج اتاقی کلماتی بارانی

قصه از کاشتن بذری آغاز شد

منو شبو شعرو قصیده طوفانی

حسام الدین شفیعیان

/مسیر بارانی/

مسیر را ادامه بده

شاید باران بیاید باز هم

باز رنگین کمان بشود بازم

تار دل ما از غم به شادی بشود بازم

تکرار همی قبل به بعدش بشود بازم

تکثیر سلول های کلمات خون تازه بگیرد بازم

با یه شعرم نکند باز دلم باران بگیرد بازم

حسام الدین شفیعیان

/بیا تصور کنیم/

بیا تصور کنیم چه اشکال دارد

مگر از شکل تو هم قافیه اشکال دارد

پرتره شو برایم بشو شعری ناتمام از منو این بومو قلم

تو بگو خط نشدم خط شکسته مگر اشکالست

قافیه شد شکرو قندو غزل شد خطم

مگر از خط برون زدنی بر تو هم اشکال دارد

نکند این دل من قافیه ای زتو کم دارد شایدم نقطه زحرفی زده ام یا که نقطه زخطم زکاغذ کمو کمتر دارد

شاعر-حسام الدین شفیعیان

قلب تپنده

قلب تپنده اگر ریشه کند

فکر را آغاز سر ریشه کند

قلب تپنده مغز تفکر شعر درون ماست

غزل بیت بیتش سروده ناسروده ماست

اینجا مدار عاشقی پرچین اقاقیاست

کمی برای  شعرم بذر بشو اینجا سرودن ناسروده هاست

Hesam-shafieian