حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

کافه و فوتبال


مرد کلاه خود را مرتب میکند. و وارد کافه میشود. همه بلند میشوند.مرد تعظیم میکند.

داداش بیا کنار فوتبال رو برفکی کردی.

مرد فریاد میزند خاموش کنید تلویزیون را من آمدم.

عمو برو بیرون. وقتی اومدی نفهمیدیم کی بود اما وقتی رفتی حتما  برات کف میزنیم.

راستی محسن بنظرت چند چند میشن. 

به نظر من فوتبال نگاه کردن کار بیخودیه. خب پس چرا نگاه میکنی.برا اینکه من فوتبال دوست دارم.

پس چرا میگی بیخوده.برا اینکه بیخودی گل میزنن. اگه راست میگن پل بزنن.

بنظرم دیشب از 24 ساعت 25 ساعت فکر کردی.نه من عموما فکر نمیکنم. چون اصلان مغزم را خسته نمیکنم.

پس چجوری تا  این نیمه تموم شده بگو برام چجوری زنده ای.من با فوتبال زنده ام. منو گرفتی.

باور کن من خودم بازیکن تیم ملی ماست بندی ها بودم.منتها درکم نکردند تو 17 سالگی بازنشسته ام کردن.

مگه چند وقت بازی کردی. تقریبا دو ساعت بازی کردم. که یک ساعت اون ذخیره بودم.نیم ساعت گرم میکردم.

نیم ساعت هم که خواستم بازی کنم.بازیکن به حرف مربی نکرد تعویض نشد. مگه تابلو نگرفتن برا تعویض

چرا ولی بازیکن داد زد هر کی میتونه بیاد منو تعویض کنه. مربی رفت وسط زمین که بازیکن گفت اگه نزدیک بشی به دروازه خودمون گل میزنم.

بعدشم دروازه بانو گروگان گرفت.گفت اگه تعویضم کنید دستکششو سوراخ میکنم.

خلاصه من به مربی گفتم من دیگه بازی نمیکنم. اونم گفت تو از الان بازنشتی منم نشستم.

خلاصه آخر بازی به اون بازیکن گفتم چرا نیومدی تعویض بشی گفت اهک مگه کشکه مگه دوغه من بیام بشینم نیمکت اونا بازی کنن من نگاه کنم که فهمیدم منطقش تو منطقه ی تعویض شدن نیست که خلاصه بازی شروع شده نگاه کن. ها دستت درد نکنه. اون مرده رو نگاه کن اومد تو تعظیم کرد داره کافه گلاسه با  نیمرو میخوره.اه این دیگه چه موجودیه. ببین داره نیمرو میخوره بعد کافه گلاسه میخوره.خب هر کی یک سلیقه کجی ممکنه داشته باشه.این که من میبینم برج کج پیتزاست.واقعان حتما مخلوطم هست. اه با سس  خردل هم که حساب کنی مخلوط فقط خردله. میگم واقعان اگه تیمت ببره چکار میکنی. هیچی  این بازی رو حدودا دویست مرتبه نگاه میکنم. راستی چی شد توپ خریدی. نه بابا  نشد فعلان با همون پلاستیکیه بازی میکنیم. تازه مجید توپو زد تو خارا پنچر شد . الان با جوراب پیچ بازی میکنیم. اه چقدر تلاشتون بی وقفه هست. کسی که بخواد بره تیم ملی باید از تیم  خاکی شروع کنه. اگرم خاکی نبود از آسفالت شروع کنه.منتها مهم افق روبرو هست. کدوم افق. همون افق دیگه.آهام افق همیشه هست. اما مهم نگاه ما هست.نه اتفاقان من اعتقادی به نگاه ندارم. فقط لگد زیر توپ.تازه اگرم بازی حرفه ای بخوای رونالدو هم از همین زمین خاکی محله ما شروع کرد.چی  از همینجا آره بابا رونالدو اصلیتن مال محله دوغ آباده. تو شناسنامه زدن برزیل.اما خودش به من گفت. چی گفت. در گوش من گفت. چی گفت. گفت خالی نبند.خلاصه کار نداریم ولی رونالدو هم اگه رونالدویه. قبلان ریوالدو بوده.چجوری همینجوی.راستی تا حالا فکرشو کردی. چی. که بری بر نگردی.تو چی تا حالا فکر کردی اگه  یه روز بری سفر.خب میرم .بری زاینجا بیخبر خب میرم. راستی چرا ما نتونستیم بریم تیم استانی.میدونی ما تو محله گم شدیم. کسی مارو کشف نکرد غیر ادیسون که اونم برق محل رو زحمت کشید  راستو ریست کرد.اصلان تمام موفقیت ها از اشتباهات شروع شده. من خودم یه روز زدم دست بازیکن تیم رو شکستم. اونم زد کله منو شکست. گفتم  من اشتباه کردم. گفت منم جبران اشتباهتو کردم.گفتم بیا با من مدارا کن. که زخمی هستم. گفت اگر از من پرسی تو  نازک دلی خسته هستی. گفتم. بیا بریم از اینجا  که قدر ما رو نمیدونن گفت کجا گفتم همونجایی که آهو لونه داره. گفت بله.خلاصه کار ندارم. اما مهم اینه که آدم وقتی میخواد فوتبال نگاه کنه. یکی مدام حرف نزنه. یعنی منظورت با منه. نه با خودمه. آهام.میدونی  استرس فوتبال منو به حرف میاره. چون همیشه.با یک گل بهار نمیشه.الان  ده تا گل خوردیم. تو حالتی هستم که انگار تمام وجودم یخ کرده. مثل آدم برفی شدم. مهم نیست مهم بودنست. پس مسئله چیست. گل خوردن.

راستی من دیگه طاقت دیدن بقیه بازی رو ندارم.دلم شکسته. فکر نمیکردم. اینجوری  بشه. انگار بازیکنان حریف میخوان هر دقیقه یه گل بزنن. منتها دلشون نمیاد. چون دروازه بان نشسته و میگه تا نزارید ما یه گل بزنیم هر دقیقه یک گل میخورم.

اونا هم همه خوشحالند. میگن همین روحیت هست که مارو تقویت به گل زدن بیشتر کرده.

مربی هم که قهر کرده رفته. میگه دیگه این پا یاری رفتن هم نداره اما رفت.خلاصه بیا ما هم بریم. میدونی چرا. چرا؟برا اینکه این یارو مرده داره حالمو بهم میزنه. حالا نیمرو ریخته تو کافه گلاسه هم میزنه میخوره بیا بریم...

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

کتی دلش گرفته


خانم گربمون چند وقته خیلی دمقه چکار کنیم

ای واییییییییییییییییییییییییی کتی من چیش شده

فکر کنم حساسیت فصلی گرفته

نه افسرده شده

باید ببریمش دامپزشک ببینش

فردا هم باید ببرمش مهد 

سسی جون گفته فردا تمرین کی از همه ناخنش قویتره دارن

تو روحیش کلی تاثیر داره

دوستاش بتی متی چتی رتی هم میان

از اونورم میبرمش پیش تست هوش ببینم کشف استعدادی توش نهفته نمونده باشه

بعدم باید ببرمش براش تن گوشت بیفت کیک استر حتی گانف بگیرم براش

وای سوئیچ بینوه رو بزار با پرادو برو جلسه

نه خانم بینوه خبری نیس برو با همون پرادو

نه وای کتی جلو دوستاش آبروش مییره

نه کتی درونگراست میفهمه که این چیزا مهم نیس مهم سبیلاشه که با همه گربه ها فرق داره

وای سبیلاشم باید ببرم براش کوتاه کنن خیلی آشفته شده

به سبیلاش دست بزنی نزدی ها

وای خیلی بد شده دوستش دیروز بزی گذاشته بود تو مهد بهش میگفتن گربه متد وای وای

غذا چی درست کرده کوکبنیس جون

جون وای به اون میگی جون

مگه چیشه

یادت باشه اون یه مستخدمه باید بهش بگی کوکبنیس فقط

من جونم فقط

تو کاسبرگی عزیزم

برات سوپ غاز دارم

وای سوپ راز

چی هست

برات کادو کتاب میشل استراگانف وقتی خانمش رژ صورتی میزد رو گرفتم چاپ پونصد هزارمش هست

وای چه تو هایپر مارکت کلاسی

یادت باشه یخچالو خالی کنیم توش کتاب بار بریزیم میگن خیلی مفهومی کلاس داره

نه یخچال بیخیال کتابخونه دادم برات بسازن شبیه مغز انسان از توش صدای غار غار کلاغ قصه ها با متد هو آی یو ماینیمیز کلوغ کدوم کتاب رو براتون بخونم رو داره

اشانتیونم کتاب نیچه روشه فقط نپیچونن ندن 

وای شوشی تو عالی هستی

عزیزم تو اتفاق ماه 29 روزه منی تو بهترین گلدون قلب منی تو یاس ترکیده تو فکر منی

وای چه رمان حتی تیک تو واقعان روحت تو لطیفه هست

عزیزم تو هم مرد رویاهای شب های تک شاخ منی تو شاخ ترین مرد زمینی تو فول لایک ترین فالور قلب منی تو آویز رو پیج منی

وای تو خانم خیلی لوله پلوتیکا حرف میزنی

اه ماه حتی گرد وای چقدر کلمه سنگینی گفتی

میدونم میفهمی خیلی تو کلاسی

برو حاضر شو کتی تو خونه دلش تار بست 

باشه جیگر دل قلوه سنگدون شش گردن مرغ عشق من

=

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

حل تمام مشکلات قلی با بیژن آچار مغز فرانسه

قلی که  دندون درد گرفته بود زنگ زد بیژن گفت دکتر خوب سراغ داری , گفت چه دکتری گفت دندانپزشک گفت چقد پول داری گفت پنچاه هزار تومان.گفت فکر میکنی دندونت چکار شده گفت تیر میکشه.گفت عجب دندان عجیبی اون حداقل تیری که میکشه یک میلیون بالا رفته.گفت اشکال نداره. یک دامپزشک سراغ دارم اونم ستاره دار شده به گربه واکسن اشتباهی زده شده خرس.گفت همون خوبه بریم.رفتند دیدند هیچکسی تو نوبت نیست. پارکینگ خالیست. رفت نشست چهار پایه.دکتر  ستاره داریان با لباس قصابی اومد تو. دستش آجر بود یه آینه.گفت هیچ نترس اصلان خطرناک نیست با آجر گذاشت تو صورت قلی.گفت تمام شد بیژن جان نصف دندان های قلی ریخت تو دهنش.قلی افتاده بود گفت بی حسی موضعی الان حالش جا میاد.پاشد قلی. دکتر قلابچیان ستارداریان آتل بست صورتشو و زیرش یک آتل دیگه فک اومد سرجاش باز افتاد از جاش.خلاصه چهار ساعت و دو دقیقه بعد قلی  رفت تو آینه نگاه کنه دندونش چی شده که دید تمام دندوناش ریخته زد زیر گریه زنگ زد بیژن من دیگه دندون ندارم. گفت چقد پول داری گفت فقط  پس اندازم الان از قلک در آوردم سی هزار تومن گفت اشکالی نداره.رفتند پیش دکتر ستاره دار ارشد فندقچیان گفت چی شده ای باغ امید کارت به اینجا کشید.گفت پک کامل دندون برات میزارم بری حالشو ببری.شروع کرد و یک ده ساعتی طول کشید و قلی خوشحال بود رفت تو آینه نگاه کرد لبخند زد احساس کرد گوسفنده.گفت دکتر دندون چی گذاشتی برام. گفت سفارشی بیژن خان برات دندون گوسفند پیر کار کردم.فقط دو مرتبه  رفته چراگاه منتها هر مرتبه ده ساعت علف خورده.گفت اینجوری من لبخند بزنم فکر میکنند گوسفندم.گفت هیچ نگران نباش الان مد دندون گوسفندیه والا بیا برا بیژن دندون مار کار کردم.لبخند میزنه فکر میکنند دراکولای.مده دیگه پسر جان الان مد ماریه و گوسفندیه. متد جدید داره میاد نگران نباش مدل دایناسوری از فک تمساح کشیدن بیرون با میمون پیوند زدند دندون پایه داره بیست ریشه عصب برسه رفته تو تیشه.کار هیچ ستاره داری هم نیست. دویست کانال داره بره دکتر تو کانال گم میشه.گفت حالا غصه نخور لبخند گوسفندی به از لبخند مار هست.مهم دله که صاف باشه دندون وسیله هست.مثل پراید دوستت بیژن.راستی شب قبل خواب مسواک بزن منتها زیاد مسواک رو فشار نده رو دندون چون چسب کار کرده دو قلو هست باز میشه.میشه سه قلو.گفت شما واقعا دکترید گفت نه من تعمیرکار لوازم برقی بودم دست روزگار منو اینجا کشوند.گفت بیژن گفت شما دکترید گفت بیژن تازهعمل روده کرده رودشو برداشتن روده پینیکیو گذاشتند روش.گفت بیژن رفیق خوبیه.گفت گربه نره هم رفیق خوبی بود.روباه مکار هم پسر خوبی بود.هاکل برفین هم طفلکی حیف شد. و حنا دختری در مزرعه هم دختر خوبی بود.منتها مهم دل آدمه که صاف باشه والا پینکیو هم دلش صاف بود.گفت العجبا چه تفسیر زیبایی.گفت پریز قلبم نوسان داره چکار کنم. گفت هیچ نگران نباش بزودی میترکه.گفت دستم اتصالی داره. گفت نگران نباش از کار میفته گفت حالم خیلی میپره مثل کنتور برق.گفت نگران نباش میمیری.گفت چقد شما آرامش بخشید گفت پس مغزتم مشکل داره.گفت اتصال سیم حافظه با سیم ذخیره سازی هارد مغزم مشکل داره گفت نگران نباش هنگ میکنه. خلاصه رفتند رفتند تا به خانه کلاغ قصه ها رسیدند گفتند کلاغ .گفت بله. گفت رسیدی خونتون.گفت آره منتها خونه ما چرا سیب نداشت.گفت اه کلاغ شاعر شده یا شعر خونده کلاغ شده. کلاغ ناراحت شد رفت بنگاه سر محلشون گفت  خونه مزنه الان چنده. گفت چقد پول داری گفت اوه ده کلاغی.گفت عجب آچار کلاغی.فهمیدن کلاغ قصه ها هست. گفت نه کلاغ که کلاغ قصه ها باشه خونه نداریم.گفت چرا گفتند تو قصه نوشته.خلاصه کلاغه به خونش نرسید.

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

روزی که کاهو و کلم خربزه را دیدند...


آیا مصرف میوه ها و سبزیجات کودکان شما کافی است؟ - ایستگاه کودک

کاهو که با کلم ازدواج کرده بود و بچشون شده بود هویج رفتن پیش پزشک گفتن بچه ما چرا کلم نشد یا یه کاهوی رشید.پزشک که هندوانه بود.نگاهی کرد به هر دوشون گفت ازدواج فامیلی همینه دیگه.میخواستین بچتون براد کاهو بشه. یا نمیدونم کلم پیت .گفت ولی نسخه دارم براتون.گفتن چی؟ گفت از در که رفتید بیرون برید پرورشگاه و یه بچه کاهو یا یه بچه کلم بردارید تا در کنار هویج بزارید و مشکلتون حل بشه.رفتن پرورشگاه یک کلم یه کاهو برداشتن رفتن خانه.که قنداقو که باز کردند دیدند ای دل غافل اشتباهی  به اونا خربزه دادن. اونم خربزه کال.با یه موبایل کاهویی زنگ زدند پرورشگاه کاهویانو کلمان گفتن به ما خربزه غالب میکنید ما کلم و کاهو خواستیم نه خربزه.مسئول پرورشگاه گفت خربزه داده شده کلم اهدایی پس گرفته نمیشه.گفتن خربزه مزنش الان چنده. گفت بستگی داره اول فصل باشه یا آخر فصل.گفت ما خربزه شما رو میریم میفروشیم.گفت برید اگه کسی خریدش.گفتن ببین.رفتن بازار مسگرها گفتن بچه خربزه داریم. با قابلیت آپشن های مختلف.گفتن چی داره.گفت وقتی غم دارید نگاهش کنید یاد غمهای بیشتر میفتید.شاد هم باشید نگاهش کنید یاد پول از دست رفته خود میفتید. یکی که حامی کودکان خربزه ای بود اومد وسط ایثارانه ها.گفت من این بچه رو از شما میخرم بزرگش میکنم. خربزه که برقو کشف کرد بعد میفهمید. گفتن دانشمند برق که قدیمی شده. گفت سفینه زمینی میسازه.گفتن این که ما میبینیم بز هم نمیسازه.رفتنو سالها گذشت. خربزه بزرگ شد.کروات زده بود اومد در خونه کلم و کاهو که کاهو خسته و کلم داغون بود.در زد گفت منم همونی که به قیمت خربزه هم نفروختید.گفتن وای مادر فدات چه خربزه ای شدی .چه کرواتی داری. چه پاهایی در اوردی. گفت بله رفتم باشگاه پرورش خربزه زرد شدم.گفتن وای سبیلاشو مثل هرکول پوآروی ریش بزی هم داره.خری شده واسه خودش.گفتن ما به خواست خودمون تو رو به قیمت پایین نفروختیم بیشتر نمیخریدن.آروم شد چون فکر کرد.کتشو زد کنار یدفه آرم در اورد کاهو کلم افتادند زمین. گفتن خربزه میتیکمانی.گفت کاهوی پیر کلم داغون شما با همدستی  هویج منو فروختید. الان که خری شدم اومدم انتقام  تمام سالهای کودکی خود را با شما یکسره کنم.کلم داغون کاهو پیر گفتن.مدرکت چیه. گفت تا خر  زوزه خواندم.گفتن اه اکابر خریت رو گرفته.گفت ما جبران سالهای دور از خانه را برای تو جبران مینماییم.و برات یک خر دیگه پیدا میکنیم با هم ازدواج کنید بچتون مثل ما هویج نشه بشه یه خری واسه خودش.گفت هویج کجاست. گفت دوماهش که شد بار سفرو بست. گفت مرد گفتن نه.گفت پس چی؟!گفت فرار از خانه کرد الان کارتن خواب شده. هویج داغونی شده.گفت شما چه کردید. گفتن ما همون کاری رو کردیم که دختر کبریت فروش پدر و مادرش واسش نکردند.گفت هر دوی شما احترام بزارید این که مقابل شماست میتیکمانه گفتن تو تیرو کمانم نیستی چه برسه میتکمان. که سلاح در اورد خط کش خری بود.گفتن خربزه واسه ما خط کش میکشی.سوت زدند. دید چهارتا هویج ترکیبی اومدن بیرون.پیوند شبیه سالاد سزار شده بودند. گفت اینا چیه. گفتن نتیجه ازدواج فامیلی. گفت چندتا آوردین. گفتن بیست تاش هنوز تو خونه اند.گفت عجب کاهوهایی هستید شما.گفت درست صحبت کن من کلمم.که کلم اکسیر ی در آورد . گفت چه در دست داری مارکو گفت دیوانه اون شامپوی این نوشیدنی. گفت چه طعمی گفت آب هویج کلمی.بخور میشی جوز هندی.گفت پیش کش خودتون.من میرم ولی یادتون باشه کاری که شما کردید .بابا لنگ دراز نکرد. آنشرلی موهاش قرمز بود ولی روحیش عالی بود.پت و مت خرابکاری میکردند ولی همیشه با هم دوست بودند.هویج های نامرد.کلم های داغون.گفتن تقصیر خودته. میخواستی بری دانشگاه گفت رفتم. گفتند چی شد گفت ستاره دار شدم.گفتن چکار کردی .گفت به استادم گفتم سبیلات چقد زشته.اونم ستاره دارم کرد.گفتم چرا بالا چشمت ابرو داری اخراجم کردند گفتم چقد نازید گفتن مثل پیازی انداختنم بیرون. الانم رفتم خارج اونجا کشف کردند منو. گفتند تو درونت پر از شیرینی.منتها درکت نمیکنند. فرستادنم روانشناس بالینی خربزه ها.رفتم چند جلسه بعد فرستادنم کشف استعداد های کودکان خود را به ما بسپارید هفتصد جا فرستادنم. خارج خیلی خارجه.اونجا غم زده باشی میان میبرنت خارج.بعد میارنت داخل.خیلی سطح اونا بالایه. اونجا رفتید. گفتند آره. گفت کی. گفتند وقت گل نی.خلاصه شورای حکمیت خربزه ها رفتند مشکلشون بیشتر شد.گفتن ماهی دوتا دانه خربزه بدید به خربزه بخوره. اونا هم رفتند بازار مسگرها میگن پیدا میشه. دوتا خربزه اونجا بودند از خارجی هم بودند ها کروات زرشکی داشتند پیراهن مشکی داشتند قد بلندی داشتند چشای قشنگی داشتند فرق بلندی داشتند. خلاصه الان خانواده کاهو و کلم و خربزه با هم در خانه ای در جنوب خربزه ای زندگی میکنند.نتیجه اخلاقی این طنز اینه که هیچگاه خربزه ای که زرده رو دست کم نگیرید شاید اون رفت و خری شد تو خرها و خربزه ای شد تو خربزه ها.هیچگاه کاهویی را دور نریزید شاید کاهو تلخ باشه اما عصاره اون حل باشه. هیچگاه ته کلم رو نزنید شاید ته کلم بد باشه ولی بشه باهاش کاردستی درست کرد نتیجه های بیشتر دانشمندان در حال تحقیق هستند. پایین اومدیم هیچی نبود بالا رفتیم چی بود. قصه ما چی بود.

قلی و مریخی ها



آخرین خبر | کاریکاتور/ رسیدن به مریخ آسانتر از رسیدن به صنعا

قرار شد آدم فضایی ها برای دیدن قلی بیاند زمین خلاصه قلی کت و شلوار و کروات زدو رفت روی یک تپه که دید سفینه داره میاد دست تکون میداد که  سفینه نزدیک شد و یک آدم فضایی زبانش را به پنچره چسبانده بود و زبان درازی میکرد.قلی گفت فضایی اینقدر بی تربیت ندیده بودم!

رسیدند یک کیلومتری قشنگ آباد و نشستن فضایی  ها پیاده شدند و قلی رفت جلو سلامو دست دراز کرد آدم فضایی هم برداشت بر نداشت زد تو گوش قلی 

قلی گفت چرا میزنی فضایی گفت زبان فول قوی عالی همه زبان هارو بلد بود فضایی ها خیلی به روز هستند مخ هاشون همه فول عالی. گفت ما سلاممون اینجوریه.

قلی گفت سلام ما هم اینجوری لگد زد تو شکم آدم فضایی که کلی   ناگت زد بیرون ناگت مرغ ناگت گوشت. گفت این چه کاری کردی قلی.پخش زنده شبکه فضا زمین داره تو مریخ همه میبینن. که قلی دست تکون داد تو دوربینشونو گفت سلام ما هم اینجوریه.که گفتند الکی میگه سلامشون دست میدن. گفت نه اون مال دست دراز کن دست بده نه تو گوش بزن. فضایی گفت ما تمام فرهنگ شما زمینی هارو با جز به جز مناطق اون میدونیم. حتی میدونیم الان تو آمریکا کی رییس جمهوره. که قلی گفت خب مصدق هست دیگه!

گفت فضایی قلی مثل اینکه از تو غار زده بیرون. که قلی گفت خودتون از تو مریخ زدید بیرون. زبان درازی چرا میکنین گفت ما زبانمون رو در میاریم تا بفهمونیم زبان داریم. مثل شما هستیم منتها کله هامون قابلمه ایه.

جای دماغ خرطوم هم دماغ ما سربالا هست تازه دماغ ما فرق داره وقتی نفس میکشیم دود میاد بیرون. قلی گفت خب کمتر  سیگار بکشیدو قلیان گفت نه دود ما دود دخانیاتو اینها نیست ما دودی هستیم فضا دود گرفته زمین هی بخار میدن فضا رو آلوده کردند اومدیم با تو سر مسئله محیط زیست به توافق برسیم. 

گفت شرایط ما معلومه ما دوغ میدیم سفینه تحویل میگیریم. گفت اهک قلی فکر کرده ما اسکول هستیم.ما فضایی هستیم ولی ما رو اینجوری نبین ما تو مریخ الان مزنه  سفینه خیلی گرونه. سوخت سفینه هم بنزین با کارت سوخت میدیم از شما تقلید کردیم. گفت عجب کانال چی میبینین. گفت فقط  کانال چهار شمارو میبینیم الان هر کدوم یاس فلسفی کردیم. خیلی سنگینه اون آقایه هست پیرمردی هست فیلسوف همه مخ هامون رو تعطیل کرده. گفت من چهار نمی بینم. فقط  شبکه اینترانت ملی. اونم سایت محله خودمونو.گفت فضایی اسم من هست کازابلانکا. گفت باریکلا. چه اسم آشنایی هست اون یکی گفت اسم منم باراک اوباما هست. گفت عجب این خیلی آشناست. اون یکی گفت اسم منم قلی هست دیگه قلی گفت این رو نمیبخشم قلی فقط یکی هست روی زمین تکی هست.

فضایی در اورد یک پنچه بوکس زد تو صورت قلی. گفت چرا میزنی گفت گفتند رفتیدزمین حالت تدافعی بگیرید نبرن شمارو آزمایشگاه بکشن بگن  کشته شدن.گفت مگه داشتیم. گفت رفیقمون نتانیاهو گفت کی گفت نتانو میگم اومد زمین الان رییس جمهور شده. گفت نتان استکباری رو میگی. گفت نه اون تو مریخ رییس دایره تصمیمات مهمه. هر تصمیمی میگیره اونجا خاله دونالدم هست با هم میرن پیک نیک بعد میگن امروز کجارو بزنیم میگن مدرسان شریف رو.

خلاصه فضایی گفت من از شماخیلی خوشبختم. گفت اشتباه ترجمه شده. من از دیدنتون خوشبختم منظورته. فضایی زد تو گوش قلی. گفت چرا میزنی گفت خوشماومد بچه زرنگی هستی یدفه آرم حاکم بزرگ مریخ رو در آورد نشانقلی داد قلی جای تعظیم با لگد زد تو آرم.گفت قلی رو ببرید قاپونی تو سفینه.باد بره فضا تصمیم گیری بشه دربارش گفت فرار مغزها همینه همه میرن کشور دیگه مارو میخوان ببرن فضا.بردنش فضا پیش رییس اسم اون بود میتیکمان گفتند رییس زده تو آرم همه چی روبهم ریخته حتی کافه مریخی هارو. گفت الا بلا کفش بلا باید قلی رو رییس جمهور مریخ کنیم.گفت این چه مجازاتیه دیگه. گفت ما مجازاتمون جنبه تنبیهی داه رییس جمهور مریخ مثل اسب کار میکنه. مثل شتر بار میبره.مثل زرافه هم میمونه. گفت پس شخص مهمیه.گفتند روزی هم ده تا ساختمون میسازه. تازه استخر مریخی هارو هم جاو میکنه. ما رییس جمهورمون اینجوریه. الکی که نیست.خلاصه قلی گفت من رییس این حرفا نمیشم من فقط بایدبرگردمزمین. گفتند کجا خونه خاله که نیست بری. اختلاص کردی.گفت چی اقتباس.گفتند تو دوهزار تومن ساعت هفت و ده دقیقه به وقت قشنگ آباد کلاهبرداری کردی از مشنگ میگی نه این فیلمش.قلی گفت مگه زندگی پس از زندگیه. گفت نه مریخ فراتره ما دوبین تو دستشویی هامون داریم. گفت عجب بی تربیت هستید. گفت اشتباه نشه. دوربین ما تو داخل دستشویی نیست دم در دستشویی هست.هر کی ده دقیقه بره میشه ده مریخی باید پول بده.گفت فکر کردم ما تو  قشنگ آباد کارمون اینجوریه تو مریخم که اینجوریه. گفت ما هر کار شما کنید میکنیم. گفت ما رییس جمهور این مدلی نیست ها. گفتند ما ایده پردازی قویتر داریم دیگه.خلاصه نازخاتون گل سر سبد مریخی ها اومد تو گفت اه عاشق قلی شدم. گفت چقد سریع عاشق میشین. گفتند الان وضعیت ازدواج تو مریخ مرد کمه هر چی هست نامرده.گفت همه که شبیه هم هستید گفتند ماو تو دستگاه کپی گذاشتند در آوردن. همه جنسیت معلوم نیست . گفت چجوریاست گفت همه کله قابلمه ای بدن مثل باب اسفنجی مکعبی.منتها باربی مانند شبح مانندیم.گفت چجوری پس فرزند میاورید. گفتند دستگاه کپی. قلی رو میزاریم کپی قلی میدیم بیرون.تازه ما سهام هم میدیم. گفت چجوری گفت ثبت نام کن برو نوبت که شد نیا. گفت چی. گفت بیای خونت رنگینه. پایت تو خونت.گفت زبانو خوب کپی نکردید ها.گفتند قلی رو ببرید زمین بابا این بدرد نمیخوره. ایکیو نداره که. گفت قلی منم آن که بود اسمم قلی. رییس کل مریخ اومد اسمش بود بیتانیاهوم وطن پنچریون بلدم اومد جلو گفت قلی رو نبرید اگه ببرید من قهر میکنم بعد قلی به کی بخندم.خلاصه قلی با وساطت شورای بیشتر اختلاف راهی زمین شد.قلی که نزدیک زمین شد گارد زمین اومد وسط گفت قلی رو به زمین نیارید زمین دهن باز کرد گفتند چرا گفت قلی حیفه مریخ بهتره آوردنش زمین گفتند ما گول نمیخورم بنجل بیخ ریش زمینش.از همون بالا ول کردنش رو زمین که خورد زمین.نمیدونی  تا کجا میرفت. افتاد تو عربستان سریع استخبارات سعودی بردنش کمیته بازجویی گفتند کجا بودی چرا قیافت شبیه آدم نیست. گفت خورشت اسفناج مریخی خوردم. گفتند نه تو با مریخی ها دستت تو یک لگنه.تو اومدی سعودی هارو بچاپی نمیدونی مارو قبلان چاپیدن.گفت نه ولا سعودی بکار من نمیاد ریال دارید گفتند چقد گفت ریال ایران گفتند چقد. گفت من خودمو نمیفروشم. من سعودی عمودی افقی کار ندارم. من بیتانم رو دوست دارم.بیتانم وطن. گفتند قلی ما به تو  افتخار میکنیم.و جزو مفاخر خودمون اسمتو ثبت میکنیم. گفت من مفاخر ایرانم. گفتند مال ما شدی .گفت اگه به بن سلیمون نگفتم.آشی براتون نپختم. گفت اتفاقان بن سلیمون روابط خوبی با مریخی ها داره.بردنش مریخ همش میخندیده.منتها به علت تمام شدن جیره غذایی مریخ برش گردوندن زمین.از بس گفته من مریخی هستم گفتند تو که مریخی هستی.دو تابعیتی شدی ستار دار فرستادنش زمین قراره فرزند بیاره مریخ حساب شده کار میکنن .خلاصه قلی رو دیپورتش کردند ایران. الان قلی خواب دیده فضایی ها قراره بیان ایران ببرنش برا انتخابات دوهزار و دویست مریخ رییس  سفینه های بی بنزین مریخ بشه. سوخت نمیاد در مریخ گرونه پیدا نمیشه فقط شده سفینه برای قشنگی ولا مریخی ها اخلاق معرفت مدام میومدن زمین سقوط میکردن جسد تحویل زمینی ها میدادن کجا بفرستند با کدوم سفینه مگه رییس توئیتر بفرسته مریخ اونارو اونم توئیت بزنه مار چند تا هست نمیدونم حلقه دوم با سوم هماهنگ هست تایید کنن مریخی هارو مخشون رو پیاده کنن. رییس اینستا هم هی مریخی هارو مشکوک بشه فکر کنه سیستمش رباط هستن. در کل تو مریخ فضای آزادتری هست شبکه زدند مریخ فیس  زاکر رییسشه. میگن خیلی شبیه ما هستش. گفته صفحه اول فیس مریخ آبی کمرنگ بشه.تازه قراره  معاونش هم بنتی ناهو بشه اون گفته صفحه اول فیس مریخ تیک بنفش بزنن براش با بیل میلیون فالور فیک همه مریخی هاشبیه هم هستند دیگه. خلاصه کلاغ مریخی ها به مریخ نرسید قصه به مریخ رسید کلاغه به مریخ نرسید.

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان