حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

فانوس-146

11-نه صدوقی نه فریسی  نه کرپان ها نه جامه پوشندگان بی عمل که حاضر نیستند به انگشتی کاری را حرکت دهند بلکه بازدارنده حقیقت ها هستند.منافع خطرناکترین شاخه بی میوه آورنده هست.

12-ترس از دست دادن عزیزان.باور مرگ آنها را میپوشاند.زیرا تناسخ همان ترس را.دوری از عزیزان یا همنشینی با دیگران در انتخاب.باز ترس همانست.پس انسان تماما در دلبستگی میماند.

13-دلبستگی سخت هست.از دست دادن عزیزان سخت هست.بدست آوردنشان مثل رویا هست.خوشا بحالان آنکه به او دل بست که نه رویا شود نه از دست رفتنی.

14-برای نام بردن خدا دچار تقسیم خدا شدیم.یک الله نام برد خدایی که هولناک از رعد و برق و زلزله دوقدرت هراسناک در عین حال مهربان و بخشنده نام برند.خار و خاشاک کننده و هم مهربان.

یکی یهوه نامد.خدای لشکر ها و جنگ.خدای انتقام گیرنده. و حامی مظلومان.و ستمگران را به طرز هولناکی مجازات کند.پس تفکر در این شد دو وجه مهربان به مظلومان و انتقام گیرنده از ظالمان.

یکی اهورا مزدا نام برند.یعنی خدایی که دانا هست.دانای کل.اهریمنان را شکست میدهد.صفات خوب دارد.جنگ روشنایی و تاریکی.و وعده پیروزی بر روشنایی دهندگان.

یکی پدر نامد.خدای پدر.در کتاب انجیل ایام انتقام هست.صفات مهربانی زیادی نام برند.تا حدی که کنترل طبیعت را به عیسی مسیح ارزانی داشت.پس خدای قدرت دار در عین حال بسیار بخشنده هست.

یک عیسی مسیح که رکن دوم تثلیث نامند در مسیحیت داریم.خدای پسر.در عین حال یک خدا نامند که در سه هست و هر سه خدا هستند اما یک خدا هست بنام پدر.صفات عیسی در پست بعدی

صفات عیسی جنگ کلام یا قدرت کلام مینامند.سپر دفاع.زره.کلاهخود.ایماندار.کلام.صاحب تاکستان دو قسمت کردن.افراد خائن.هست در انجیل.آیا عیسی دابه مانند تفسیر آن بر جدا کردن هست.

پس لازمه کنترل تمام جهان و هستی و کائنات یک قدرت والاترین و بالاترین میخواهد.با نام بردن صفات ها و نام ها یک قدرت بالاترین قدرت ها هست.خدایی که فقط اراده کند میشود.

در تثلیث بین مسیحیان تثلیثی رکن سوم روح القدس نام دارد .نیرو دهنده.اتحاد دهنده. و مهربان و بسیار حس های لطیف. و دارای قدرت.و نیرو دهندگی و تمعید و قرار گرفتن در بدن با میزان .

چون بودا در  کتاب  راه حق میگوید معمار این خانه را جستم نیافتم.و از تولد به تولد دیگر رنج هست.گویند بوداییان خدایشان پس کیست؟ نامیرایی خود رسیدن به یک قوه قدرت دار هست.تا قوه نباشد چگونه رسیدن باشد.یک باطری را فرض کنید قوه یعنی یک انرژی بسیار بی نهایت قدرت دار فرض کنید که میخواهد شما را به نامیرایی رساند باید اول صفات آن قوه در انسانی باشد تا آن قوه او را با راه خوبش جذب به خود خوبی کند.پس رسیدن به آن قوه خود نمودار وجود خدایی با عظمت هست.

جستن و یافتن یعنی تفکر بر آنچه میگوییم وقتی میگوییم یعنی یافتیم.رسیدن یعنی قبل گفتن.چون برسیم بگوییم. یا نه نرسیده بگوییم.و چون رسیدیم به آن گفتن یقین کنیم.دریافت قبل آیا و رسیدن بعد.

چون کلام قبل داده شود و رسیدن بعد خب اینم  از فرضیه تا اثبات هست یا نه.کلام داده شود رسیدن شود.رسیدن نیکوست.سخت هست.اما واقعیت تلخ باشد به از دروغ شیرین.پس رسیدن به اصل خوبست.

خب رسیدیم به افراد در همان راه هستند مثال گمشده در راه نیستند در شناخت نسبی هست. شاید و نشاید شناختن خود.حال شخصی راه دگر بوده و همان راه شده. اما یافتن غیر چی.هنوز کاوش لازم هست تا رسیدن ها.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد