فانوس-124

اولین راز در شناخت اینست برای برنده شدن فکر خود نیامدیم بلکه برای  نجات انسانها آمدیم که این نجات خود ما در همه را بر میگیرد. اگر فکر برنده شدن باشیم به اصل بعد این زندگی که هیچ همین که الان هستیم هم اعتقاد نداریم. زیرا برنده شدن یعنی من برترم غرور از ابلیس هست. و خشوع و تواضع انسانی برترین هدیه دربرابر خوب خواستن. مهربانی. دوستی. و شناخت حقیقت هست که ما را به سر منزل درستی میرساند.در شناخت درست حقیقت اگر رفتیم سختی هست اما در آن رسیدن هم هست. خرد و دانایی در تمیز دادن و سختی در آن در نمودار روشن کامل آن هست.اگر مسیر همواری را بدون خستگی برویم که در آن استراحت باشد فقط. زمانی که به قله میرسیم آنقدر استراحت هست. اما میزان استراحت مهم هست. خواب ماندگی بد هست خواب ماندگی غفلت بد هست. قله در رسیدن به خواست خدا خوبست.اگر خدا پشتیبان انسان نباشد همه کارهای او سقوط هست. اما اگر خدا پشتیبان انسان شد هر کاری که با درستی خرد و بینش درست صورت گیرد با خواست خدا پیش میرود.توقع اینکه تاریکی در بر روشنایی حمله نکند سخت اشتباه هست. تاریکی بر روشنایی میشورد. اما سلاح دفاع انسان سلاح ایمان هست. که آن گارد ایمانی پس میزند تاریکی را.اگر درختی بنشانیم و مواظبت از درخت نکنیم درخت میخشکد. اما درختی بار درست میاورد که در مواظبت باشد.فکر درست نگه داری درست میخواهد و  درستی بر نادرستی پیروز میشود زیرا درستی در انسانها تمیز داده میشود ذهن میپذیرد هر چند تمام سد ها در آن باشد چون یاری خدا رسد همه آن ناچیز میشود اما تک نگری من نگری افتادن هست. خوبی وسعتی هست بسیار زیاد و خساست بدیست. وسعت روح در خوبی خواستن اول آرامش خود فرد هست .

خصلت های خوب نشان درون آدمی از چیزیست که به آن خو میگیرد. اگر در خصلت های خوب باشیم عمل خوب انجام میدهیم. خصلت نیکی کردن. خصلت خوبی کردن. خصلت درست زیستن. خصلت منافع شخصی من فقط من همش من تاریکیست. من درون شکستن. ما شدن هست که در زنجیره آن رضایت خداست.من از فلانی بدم میاید من بدم میاید بد بد همش میشود بدم میاید.گوش یکی. بینش یکی تفکر و تمیز دادن .قدرت شنفتن حرف مخالف. موافق.انتقاد صحیح. تمیز دادن آن.والا میشویم همه خوب از ما گویند و چه چه بهبه آیا آنچنان هستیم که همه بهبه گویند. اگر شدیم آنچنان لیاقت دریافت آنچنان کنیم. اگر نیستیم. اصلاح کنیم. اگر کمال هست کمال بهتر گیریم.جان و حس شما را طرف مقابل شما هم دارد. همان زخمی که درون خود حس میکنید او هم حس میکند.شادی جمعی. اگر شرایط بد روحی هستید.درون خود هستید و شرایط اینگونه هست. باید مقاومت و صبر بالا رود به شادی رسیدن خود سخت هست. هر چند آسانی آن از معنای حقیقی آن دریافت شود. شادی آفرینی.اما حس های انسان گاهی شاد و غم هست.غم ماحصل شرایط ها هست. هست اما شاید زیستن شاد را باید بیاموزیم. زنجیره شاد شاد میکند. وقتی نیست. باید زنجیره آن فراهم شود.انسان غمگین شرایط غمگین شدن او را غمگین کرده. پس زنجیره انسانی کجاست تا آن را شاد کند.همه مشکلات از من راحت باشم بقیه بمن چه. من اینگونه بقیه بمن چه. در حالی که در زندگی پس از زندگی انسانها میبینند چقدر آشنا به هم هستند.چقدر نیاز به هم دارند. و چقدر هم را میشناسند.آری این رازی از خلقت هست. که در زندگی ماده هم میشود دریافت کرد.

زنجیره انسانی از یک محیط کوچک شروع میشود و به محیط بزرگتر روند پیدا میکند. و بسط و ربط و سبط آن یک جامعه میشود. بی تفاوتی بدترین چیزست.حتی از کوچکترین امور شروع میشود تا نجات جان انسانها.اگر  بی تفاوتی ریشه کند. انسان تبدیل به آدم ماشینی میشود به بهره برداری نظام سرمایه داری کالا هست آدم میشود. جان انسان. جیب انسان میشود مایه دستاویز آنها.اما اگر انسان زنجیره انسانیت شد. جای مصرف ارزش خود را در خود و دیگری میابد و رشد میدهد. والا  آدم مصرف گرای دیگر سود دیگری میشود. جان او مثال بازی میشود. جیب او ارزش او. و همه چیز مادی میشود. در این نگاه در زنجیره کالا قرار میگیریم. آن وقت در این زنجیره حتی برای نسل شما برنامه ریزی کالایی میکنند.اما شناخت خود پیشینه خود. دریافت ارزش های فرهنگی. معنوی. و حفظ آن هست که یک حرف و صد حرف برای عرضه در درستی بر جهان پیدا میکند. والا تمام آن ربایش و تاریخ فراموش. و کم کم آنچه که نمادهای ارزش و افتخار جهانیان هست تبدیل به فراموشی. تحریف. و از بین رود یا گرفته شود.اما این در مصرف گرایی صرف اتفاق می افتد جای همه چیز کالا میشود.نگاه مادی با چرخه مادی رشد میکند و تمام امورات را در بر میگیرد در این چرخه شما بی تفاوتی . یک زندگی جهانی جنگ. کشتار.و بدی را تجربه میکنید. هر انسان یک قدرت فکر در افزایش دادن آن دارد. و تاثیر جهانی میتواند داشته باشد.

روزی مردی یک شمع روشن کرد و فکر کرد این شمع مگر میتواند یک خانه را روشن کند. بعد نفر دوم در آن روشن کرد و نفر سوم. و نفر چهارم.از آن روشن کرد. شد یک روشنایی وسیع.این یعنی زنجیره یک کار.روشنایی خوبست. پس نفر بعد دید روشنایی خوبست و روشن کرد.تمیز داد روشنایی لازم هست.و لازم هست.نفری تشنه شد آب خورد و دید خوبست. لازمست. خاک پاک ماندن خوبست.تمیزی خوبست.خاک از چه بهر پاک ماندنش خوبست که علمی آن را جستن کنیم.هر چیزی که لازمه حیات هست حفظ آن خوبست.اما حیات به نحوی خوبست که حیات دیگری خاموش در حیات ما نشود بلکه افروزاننده حیات دیگری شویم.شمع روشنایی فکری او شویم.تشنه یافتن جستن او شویم. کمک بر هم.یک گیاه در خاک میرود رشد میکند آب لازمه آن هست.خاک کخ زده یا خاک تمیز.خاک تمیز. حیوانات در این چرخه حیات زندگی میکنند.انسانها هم زندگی میکنند.چرخه حیات ادامه دارد.پس حیات یک درد در انسان همان درد در حیوان تحمل میکند.خوبی کردن خوبست. سلامتی همه را خواستن خوبست.اما سلامتی که در چرخه سلامت نگهداشتن همه چیز هست خوبست. تاریکی  بد هست تاریکی ذهنی بد هست. تاریکی ذهنی تاریکی  جنایت هست. تاریکی ذهنی تعصب بیجا و خشونت هست. تاریکی خشونت خاموش میکند.مثال صرفه ماده گرایی انسان در مصرف من.حال اگر کسی خواهان افروزاننده شدن حیات هست بد تمیز داده شود این یعنی خواهان مرگ خود و تاریکی هستیم.خواهان تاریکی تاریکی پسند هست. اما مرحم مرحمت میشود مرحم میکند. خود برتر بین را کنار گذاشته و ما در لذت از آنچه افراد در کاری میکنند میشود. کنار نمیزند. خاموش نمیکند. بلکه همچون لذتی که خود از موفقیت میبرد در دیگری میبرد. جهان بسیار بزرگ هست کوچک نیندیشیم. وسعت فکر خود را بالا ببریم جا برای همه هست.

چند اصل مهم برای شاکله ی یک کتاب هست  آهن کتاب چیست بنیاد کتاب چیست چه چیزی را میخواهد به ما اضافه کند و حقیقتی را نمایان کند یا حقیقت هایی را.پس یک کتاب مفید میتواند حقیقت ها خودشناسی دگر شناسی خداشناسی  و  افزودن علم باشد.میتواند رازهایی را داشته باشد.این تمیز ما هست که با برسی یک کتاب میتواند به ارزش یک کتاب پی ببرد.اگر کتاب زندگی ساز باشد اگر کتاب حقیقت یابی باشد اگر کتاب کمال گرفتن بیشتر باشد و اگر کتابی باشد که جواب سوال های زیادی را بدهد.پس ارزش هر کتاب به خواندن و برسی آن هست.کتابی که بتواند به رشد برساند و بالندگی بدهد انسانی را و تغییر ایجاد کند در ذهن و تفکر و اندیشه انسانی و بتواند به حقایق زندگی و اصول آن به تجارب بیشتر و حل سوالات و رشد معنوی و رشد انسانی و تغییر اخلاقی و معرفتی بیفزاید.عده ای کتابیون هستند عده ای دیداریون و مکشوفیات برایشان عده ای همه آن و عده ای رازنگر هستند و عده ای به دنبال خوانش جهت بهتر شدن اگر کتابی همه را ارائه دهد میشود کتاب کامله و اگر کتابی بتواند اینگونه که به تکامل فکری کمک کند میشود کتابی برای چه زمانی یا دوران ها و کتاب هست که جواب بدهد و علم کتاب باشد و اینکه کتاب ها چه میزان پاسخ میدهند.حقیقت را چه میزان باز میکند. مکشوفات آسمانی و زمینی چه میزان انسان تفکر و چشم دارد آنکه چشم هم ندارد حس را قوی میکند و آنکه علم را افزایش میدهد آنکه مطالعه میکند اگر ارزش ها بی ارزش شدند و اگر زمانه خواب انگیز شد این هم علت چرایی دارد اگر ها حقیقت ها چرایی ها چگونگی ها و کلیت هر امری جوابی دارد که حال با خوانش این کتاب تا پایان آن امید هست بتوانیم که به افزودن علم و رشدو و کمال بیفزائیم.

فانوس-123

هر شخص منجی قبل آنکه بیاید انتظار هست اما وقتی آید و مقابله کند ممکنست بلند شود.

 و ظهور رساند . امورن مقابله هست. زیرا خوش آمد فلان جریان خط حرف نزدن.

بسیار پیچیده هست در جهان

 و نظرات خود میگوید این تمیز ما هست که آن را غربال میکند و سخن حق از درونش بیرون می آید.

 فردا هم روی موج غرق میشویم.اما اگر روی انصاف حق راه برویم هیچگاه غرق نمیشویم

وقتی گفته میشود روح خدا. یا روح الله. الله عربی فارسیش خدا.روح خدا.

 روح خداست. که در مسیحیان بیشتر یعنی تثلیثی ها که کلان هر سه را خدا میدانند و در ان حال یک خدای واحد که پدر آسمانی مینامند.

خدا اگه میخواست روح  اصلی را به آنها دهد جسم آنها میپاشید.

با قدرت.پس  دریافت کردن با ساکن شدن فرق دارد.

یک خدا اعتقاد داریم.حرفی که خیلی زیاد از مسیحیان میزنند اینست که ما هم به یک خدا اعتقاد داریم که پدر میگویند

 همانجا.وقتی میگه مرا ترک کردی یعنی جدا شده. انسان میشد میمیرد روح دگر چه بوده؟ا

طبق آنچه از تعریف روح القدس داده میشود.پس شناخت کتاب مقدس تثلیث.

آنچه مکشوف میشود را قبول نداریم. این یک حالت هست مثالست ها یا شناخت نیست.

یعنی چه؟یعنی کسانی که مردند.نمردند.بلکه آنها حیات زندگی دگر دارند.چه کهن آنها.چه کهن های انها.چه اجداد انها.یعنی چه؟یعنی شما چه کسی را به زندگی حیاتی خود دعوت میکنید.

  مهربانست.حالا فرصت دوباره اینها مباحث سنگین هست.

بعضی باز سر مباحث زندگی بعد اینجا. و  حالا هر نوع آن از فرصت به انسانها در نوع آن  تفکرات مختلف هست.

 زیرا  شریعت هست اما در آن فضا کخ زدگی زیاد شده.

خداوند صلاح دانسته این دین پایه گذاری شود. حالا از شریعت ما را آزاد کرد. و غیر باید طبق آیات انجیل باشد.

طبق آن هر چیزی گفته شود درست هست. والا غیر آن ممکنست بدعت شود. 

 چون میدانند هر چه گویند میشود.بدون کم و کاست.والا غیر آن کم ایمانی رخ داده و بعد آن هم شبهه میشود.

در بر آن خداست. کاری که واقعی باشد چون بر آن خداست تمام قدرت ها در برابر خدا شکست میخورند چه بفهمند چه نفهمند.

شما در یک جان و یک جسم مشترک از روح زیست میکنید روح شما حتی در جسم قابلیت دارد اما در قوت آن اگر قوت آن درک شود

حیات ماده و بدنی شما هست.یک حیات روحانی و روحی شما هست. ماده ساخت هست اما روح اهدا شدنی.روح اهدا شدنی به شما از بین نمیرود اما ماده از ساخت از بین میرود زیرا در آن حیات مادی هست 

 اصلی هست. اما ماده پوسیده شدنی و یا بی جان هست تا زمانی که روح ترک آن کند فایده دارد بعد آن مثال یک مجسمه خشک میشود

روحی که قدرت خود را از دست بدهد مثال جسد بی فایده میشود.

جای بحث دگر دارد.در عمومیت مرگ یکسان هست و فکر انکه حال من کی میمیرم و چگونه میشود بحث دگر

به آنچه میخواهید برداشت کنید میرسد.شما اگر تولد از رحم را  یک مکانیزم علمی صرف بدانید

 مثال ماده فنا شدنی هست.

حیات جاودان یعنی چه؟

 روح دریافت میکنند و دریافت آنها سرعت به سمت حالت قبل و ارتقا میرود.

پس هر کاری و ارزش هر کاری را مردم انسانها میفهمند حالا تخصصی آن و غیر باز فرق دارد

معنی را خوب درک کند .اگر کسی کتابی را قبول نداشته باشد باید علت قبول نداشتن آن را بگوید والا حرف او بی معنی و بی تایید از تمیزی دانش  رد میشود

 و فهم آیات و تسلط کتب. به هر زبان خوانده شود پری معنوی شما را به حقیقت روانه میکند

این روح چقدر در برزخ موقت میماند تا انتقال بهتری داده شود بستگی به اعمال شخص دارد.

چون مستحق آنست.بعد بالاتر روندگی او هم باز درجات یک بهتر از آن قبلی هست.

برای همین رجعت تولد دوباره بحث سنگین هست.حالا این چشمه های آن باز تا اصل دریای آن.

نه اینکه همیشه گنجشک یا پرنده باشد. نه.این یعنی انسان تو قابلیت تصرف داری نه تبدیل به کمتر.

پس تصرف به هر کسی داده نمیشود مخصوصان تصرف کامل. و حال تصرف در غیر باز مثال گیاه و غیره تصرف امورات هست شناختی.

با هر اسمی تولد دوباره رجعت تولد دوباره دو منظوره.تولد فکری تولد دوباره رحم هر نوع رجعتی.

پس فهم کتب مهم و فهم آیات مهم . و فهم امورات مهم هست.والا برای آن دسته افراد هیچ فرق نمیکند از چه کتبی گفته شود.

 اما اگر کسی وارد نباشد و منابع لازم معنوی را درون خود نداشته باشد

 ارواح مترقی و خوب و شریر که فرصت داده شده آن هم در قبل آن قیامت بزرگ قیامت کوچک باز هم جنایت بدتر کنند یا آنهایی که بهترنند بهترین رسالت کاری کنند یا اگرم بر  ضعف شد صالحین که خسران هست.

اما یادشان میرود چه کشیده اند و بدتر کوله پر میکنند و صالحین بسته به حکمت یاد آوری خدا بر اینکه خداوند اسرار را میداند.

تصرف با تبدیل شدن فرق دارد.روح دیده بعد تجربه مرگ موقت مثل یک گنجشک پرنده شده.بعد آمده آن را گفته.در جسم.این یک حقیقت بزرگتر را بر او مکشوف کرده خداوند.نه اینکه همیشه گنجشک یا پرنده باشد. نه.این یعنی انسان تو قابلیت تصرف داری نه تبدیل به کمتر. اگر عمل تو هست آن عمل تو عذاب روحی هست نه تبدیل تو.به کمتر.یعنی روح در قدرت معنوی تصرف در حیوان و جماد. گیاه ماده میکند. اما تبدیل نمیشود.روح در شخص دیگر میرود اما نه آنکه او شود. بلکه درک او شود.یا اتحاد او شود.یا در تصرفات قوی فلانی من در فلان کشور مشکل رد شدم فلان شد فلان جا نجات پیدا کردم. روح قوی تصرف میکند.حالا اگر در انسان تصرف شد قدرت زیاد هست.چون خداوند این تصرف را به هر کسی نمیدهد مگر به اوامر شخص او باشد و بخشیدن غیره آنهم موقت. تصرف کامل یعنی حد اختیار بسیار زیاد.حال اگر تصرف شد و دو در یک شدند اتحاد هست یا شناخت امورات و در هم شناختی بهتر برای روند راه مسیر.پس تصرف کامل قدرت بسیار بالا میخواهد و فداکاری بالا.اما تصرف موقت امر مربوط به شخص هست

کج فکری-فکری که همه چیزهای راست را کج میبیند.یا نوعی جدل در کج کردن وارونه کردن حقیقت.کج فکری نوعی کج اندیشی نسبت به خیلی مسائل هست. فکری که کج اندیش هست حتی گل زیبا را با سفسطه کج میبند.اما فکر راست آن را اگر کج باشد راست بینی میدهد نه میشکند نه کج برداشت میکند بلکه فکر درست همه امور بد را خوب میکند مرحم میشود و همه امور کج را با استدلال قوی درست میکند.کج فکر میشکند بدتر میکند.و جای مرحم هر امر کج اندیشی کرده و کج را میشکند تا درست شود اما بدتر باعث کجی میشود.یعنی روشن بینی درست از امورات.روشن راست بینی هر چه هست یا کج نکردن بیشتر یک نوع ذهن مثبت.

 خلاف جریان شنا کردن-در اموری که غلط هست خوبست در اموری که درست هست غرور هست.

روح های بزرگ تفکرات بزرگ هستند-روح بزرگ یعنی روحی که متعالی شده باشد آنقدر آرامش بخش هست که تاثیر بسیار وسیعی در زندگانی ها یا پیرامون یا وسعت زیاد دارد.تفکر دانش و خرد دانایی تفکرات رشد یافته و درست بین و درست تحلیل

معرفت شناسی و معرفت افروزی دو اصل در اهدای آن و گرفتن آن در برخورد متقابل هست. اگر این هدیه را دادید و عکس آن را گرفتید شما آنچه در خود دارید را هدیه دادید و طرف مقابل آنچه در خود دارد را داده اگر بر عکس آن بدهد درون خود را داده.و اگر همان را بدهد خصلت خوب را درون خود داده.حرف تنها نماد اصل نیست رفتار و همسان بودن با آن نمودار روش برخورد و نشان اعتقاد و فکر و اندیشه هست. اگر خوبی بخواهید خوبی دریافت کنید در آنچه شما دادید اگر بد هم دریافت کردید شما اصل خود را تغییر ندادید بلکه رضایت خدا را کسب کردید.در این رضایت خداوند به شما بهترین پاداش را میدهد و آن پاداش کمال شما در سمت پروردگار  خوبیهاست. که شما را به شناخت و کمال برتر در آنچه خلقت هست میرساند خلقت خداوند قدرت خداوند هر چقدر عظیم هست. قدرت خداوند در اینکه بهترین راه را در هر چه مصلحت اوست برای شما باز میکند و در این خیریت خدا شما هر کجا باشید در دستان امن خدا هستید چه بمانید چه نمانید به یک اصل که خداوند اعتماد هست رسیدید آنهم با دانایی در آفرینش و خلقت. کسی که به خدا اعتماد کند هر چه از او رسد نیکو به او رسد و هر چه سخت باشد حکمت داند هر چند همه سختی ها از جانب خدا نیست. بلکه سختی که خدا به شما میدهد در راهی هست که تاریکی در آن هست. پس اگر روشنایی بر تاریکی غلبه یافت هر چه رسد از جانب خدا نیکوست. و هر آزمایشی از جانب او نیکوست. و هر چه از بدی تاریکی رسد صبر انسان در مقاومت با آن نیکوست. و هر چه خدا بخواهد نیکوست.

فانوس-122

 از آسمان مرده ها را گوید بیایند زمین باز بر آن حمله هست.زیرا آنچه مکشوف شود و ظهور رساند .

مشکل هست.پس ذهن خردمند تشخیص میدهد.نه روی موج میرود نه غرق میشود بلکه آنچه درست هست را تمیز میدهد.

خالق بوجود میاورد. مخلوق بوجود آورنده نمیشود.

 چون  انسان ماده هست میخواهد وجود خدا را کشف کند و چون ماده هست نمیتواند بحقیقت آن برسد.

جسم ماده آن هست. اما روح آن روح خداست.پس خدا چیزی که بگوید موجود باش همان لحظه موجود میشود.

پس  دریافت کردن با ساکن شدن فرق دارد.

در تصلیب گنوسی های مسیحیت اولیه میگفتند روح مسیحایی او او را ترک کرد شد انسان.

اما در حقیقت فرصت در این امر حالا طبق مصلحت خداوند چجوری چطورش یک فرصت به شخص داده میشود

 دوره پیشرفت علم معنویت هست

زیرا روح شما در آن امانت هست. ماده صورت مادی شما هست. ماده رنگ و پوست و جسم شما هست. اما روح ذات اصلی آن هست.

 مثال یک مجسمه هست.اما روح هست که آن را به حیات ماده در میاورد.

 مهم روش انجام آن است.

در این نمودار عدالت  ملکوت الهی هست.

پس باید به حالت قبل و رفتن به سمت حالت بهتر حرکت کنید .

والا حرف او بی معنی و بی تایید از تمیزی دانش  رد میشود.اگر کسی امورات را درک نکند حتی اگر زمین به غیر آن تبدیل شود

پس تصرف کامل قدرت بسیار بالا میخواهد و فداکاری بالا.

 که بشریت را سوق به هدف متعالی دهند .و آموزه هایی خوبتر که انسان را به اصل حقیقت برساند 

میرود تا بیابد.و در این یافتن هست که افزان و به حقیقت میرسد.اما حقیقت هست که نجات انسانی در آن هست.

و صعود. گمشدگانی که حقیقت را بخواهند . یا گمشدگانی که خواب شیرین را بخواهند و گویند وادی حیرتی نیست. 

چشم کجاست بیند و گوش کجاست شنود.

اگر خواریت زمین خواری ملکوت باشد ملکوت سروری هست 

درهای بسته و باز شدن آن در کوبیدن جستن یافتن میروند.

حصار ذهن بسته خطرناکتر از سلاحی کشنده جمعیست.
 گفت نگاه کنید من اونم گفتند نه اون مال دهکده کناریه اسمش  مبارک بادا هست اونم از آسمان میاد.
پا نهاده اید در مزرعه دیگری که درون او را به آن جلا بدهید.
 بلکه زمانه هایی که مهم هست مسائل به جمعی هست
 نه آدمیان. بلکه خیریت برای خوبی خواستن کل بشریت هست.
سر چشمه گلالود باشد نوشیدن آن را میرباید.
و باز از جایی بزرگتر به عالم بزرگتری میرود. با آنچه در بر خود و اختیارات روحی خود میبرد
با راهنمایی خداوند هست که انسان به سر مقصد درستی میرسد
روح از تفکر در آن جاری میسازد و روح عملی انجام میدهد که تفکر بر آن حکمفرما هست پس در روح خود کار کنید تا در جسم خود عمل کنید و عمل شما آنچنان باشد که در آن رضایت خالق باشد هر چند مخلوقاتی آن را ناپسند دانند
تاریکی میخواهد سقوط دهد روشنایی میخواهد صعود دهد.سقوط خیلی بد سخت هست.
که رحمت هست دهانش رحمت درونش رحمت هست.زیرا خداوند صفات خوب دارد .
حال عده ای نگاه های مختلفی دارند و عقاید مختلف.
 که چه گفته میشود و اولویت  چیست در زمانها بر اولویت های دیگر.اولویت بندی در بر زمانبندی نمود میکند.
پس در حکمت الهی و در داوری عدالت الهی چشم و گوش و رساندن حقیقت خواستار از انسانها میشود نه خواب ماندن نه غفلت بلکه گفته میشود چشم بود گوش بود جستن بود یافتن بود رساندن حق و یافتن  معنای آن بود تایید مسائلی بود.
 که جهت سمتی باشد که به آن سمت خدا میگویند.
حس درست تشخیص درست و آدم در تنهایی دوست حقیقی خود را پیدا میکند بهترین دوست انسان خداست و آنهایی که درست هستند و محبت را یافتن شاید آدم هایی انسانهایی در این زمین نباشند اما محبت و دوستی وفاداری انها هست.
 اگر یک در جا زدید یعنی یه پله عقب تر رفتید.نو شدن در نو شدن درست و صحیح
با سفسطه خواهد گفت  گل نیست  بلکه درخت هست.
 میتوانند ثابت کنند صبر میکنند اما حقیقت را میجویند
توقع پرش به آسمان مثلان چندم در مدارج عالی روحی داشت آنچه کاشتید برداشتید 
چون انسان در جسم اسارت دارد
 خوب و بد هستند 
معنویت در انگیزه خدمت به انسانها هم بکار میبرد و سایر جانداران.

فانوس-121

سگ به مثال در کتب به دشمن گویند که سگ هار منظورن هست.سگی که وحشی شده دست آدم میشود.حال مثال آن بر آدم دشمنی که به مال خریده میشود و به مال درنده میشود و خوی انسانی اش میرود.فاصله انسان به آدم شدن و خوی حیوانی گرفتن در اعمال او هست. یک انسان متعالی میشود.و یک  آدم به هاویه.اگر فلان روح فلان شخص چند هزاران سال پیش  نگریسته شود هیچ چیزی از بین نرفته.اگر به مثال ظهور نگاه کنیم هر شخص منجی قبل آنکه بیاید انتظار هست اما وقتی آید و مقابله کند ممکنست بلند شود. حقیقت هست. زیرا منجی همچنان که نجات دهنده هست. افکار و مقابله ها زیادست.مقابله ها از خیلی امور می آید .امور مادی. امور انکار. امور حال هر کسی آید از آسمان مرده ها را گوید بیایند زمین باز بر آن حمله هست.زیرا آنچه مکشوف شود و ظهور رساند . امورن مقابله هست. زیرا خوش آمد فلان جریان خط حرف نزدن. حال جهان را در یک مثلث ببینید. مثال هرم.این هرم قدرت هست. هرم قدرت بالا میاورد میندازد. در صفوف مختلف هم جریان دارد. اگر کسی گوید نیست. شناخت بر او نیست یا اصلان علامات نمیداند. یا حتی دست. نشان. و در صفوف معنوی و مادی هست و بسیار قدرت زمینی دارند در تمامی جهان در صنوف و  همه مکان های مهم.مکان مهم یعنی پیشبرنده.امکانات وسیع.پول. قدرت.و اموراتی که ابلیس از آن بهره مند میشود. شهوت. قدرت. پول. امکانات.رسانه های بسیار قوی. نیرو.و اوضاع اقتصادی جهان هم دستشان هست.و از آن بهره برداری میکنند.بهره برداری موقعی و فشار حداکثری.فلان کشور وقت تمام هست فلان شخصیت در فلان جا باید بیاید. فلان سمت معنوی. فلان شخص بیاید.خرابکاری بسیار گسترده میکنند تا معنویت بیفتد زیرا مصرف گرایی صرفه بالا دارد.صرفه مصرف گرایی با ریختن اعتقادات می آید.وقتی شخص به حساب و کتاب و بعد و مرگ روح. و همه امورات بی اعتقاد شد. روح انسانی او هم به امورات دیگر گرفته بشود.آدم ماشینی له کننده بالارونده همان هرم در ساختار لازم بر فرمان و امور مهم تا سطوح میشود.خود هرم میداند قدرت خدا را. اما از قدرت ابلیس استفاده میکند و قدرت شیطانی در امورات بدست آوردن زمینی استفاده میشود یعنی همان هرم قدرتمند هم با این شناخت از خدا و زمان ها و کارها نوعی خبر میگیرد اما دقیق نیست زیرا میدانند حتی چه کسی کجا دنیا آمده.چه کسی چطوری شده حسابات کار دارند.میدانند چطوری هست مثال آمدن منجی چطور هست آمدن اسرار پنهانی زیادی میدانند منتها با علوم ممنوعه. اما همه حقیقت را نمیدانند زمانبندی را نمیدانند در انجام کارها. همین ترس آنهاست. زیرا مقابله با آن نمیتوانند کنند.و این اسرار فقط دست خداست.برای همین ناگهانی امور را نمیدانند که چه چیزی دقیق ناگهانی اتفاق می افتد.ولی میدانند چیزی اتفاق میفتد.اما نوع آن را نمیدانند اما طریق ثروت را میدانند و هر نوع آن را هم ممنوعه میکنند و بر میدارند تا دیگران قدرت نگیرنند مثال زمینی و دست اصلی خودشان باشد.پس مسئله بسیار پیچیده هست در جهان.اما شناخت دقیق از بر آورد قدرت منجیان ندارند. مگر طبق آنچه خوانده دست میاورند. اما در قدرت خدا سخت شکننده میدانند خود را اما در مقابل آن قدرت زمینی زیاد دارند.اما محاسبات دقیق از امورات معنوی را در سطوح عالیه آن نمیدانند مگر از اتفاقات اصل کتب مخفی خود.و کتبی که بیرون ندادند و دست خودشان هست.که حقیقت هایی در آن ها هست که نسخه اصلی آن در دل  منجیان و خدا هست که منشور میکند بر دل آنها.

فانوس-120

هر تفکری و اندیشه ای بیانات و نظرات خود میگوید این تمیز ما هست که آن را غربال میکند و سخن حق از درونش بیرون می آید.اما این تمیز دادن اینست که این ازادی بیان برای همه باشد نه بد هست بلکه بسیار خوبست زیرا از درون آن سخنان در میاید و تمیز تشخیص داده میشود.اصولان افرادی که تاب نظر مخالف خود را ندارند فردا روز با دیگری هم همانگونه رفتار میکنند.قیافه روشنفکری به حرف نیست. روشنفکر واقعی به کردار رفتار او هست که مشخص میشود.روشنفکری یعنی فکر روشن اگر این تعبیر ساده آن بتواند روشن و فکر باز را برساند.اما فکر بسته روشنایی نمیدهد.آنکه در بیان خود به اعتقادات دیگران توهین کند بد هست اما درون حرف های همان هم حرف هست منتها روش بیان توهین آمیز باعث میشود جای انتقاد آزار دهد.انتقاد یعنی نقطه ضعف هایی برای بیان برای بهبود آن ضعف ها و ایجاد روبراه کردن وضعیت برای آن اشخاص.افرادی که مشکلات دارند و یا مسئله ای که نفع عمومی یا قشر آسیب پذیر یا قشری که نیاز به امری دارد یا هرنمونه درست شدن آن وضعیت.اما فحش و توهین مشکلی را حل نمیکند.بلکه گوش خیلی از شنونده ها را در بین آن میبندد زیرا افراد زیادی از توهین کردن بدشان میایند.زیرا زیادی آن افراد برای اینست که فحش اصولان با ذات اصلی انسان فاصله دارد.انسان از ذات الهی طبق آنچه توضیح آفرینش در کتب هست میباشد.آیا ذات الهی در آفرینش که همه آن خوبیست.امور بدی در انسان قرار میدهد خیر.پس این تاریکی هست با هر اسمی روی آن در انسان نمودار بد میگذارد.اگر بیان انتقاد . بیان آزاد.بیان فکر روشن هست.تشخیص آن هم هست.اگر شخصی صد تا انتقاد کند  نصف آن فحش باشد انتقاد جای خود را به انتقام میدهد انتقام با صورت فحش بد هست.اگر شخصی طاقت انتقاد نداشته باشد فردا هم از طریق همان افراد سلابه میکشد آن اشخاص را.اما توهین فحش هم به شخص مورد نظر او هم قابل تمیز و اگر آنگونه باشد حق دفاع از او مستقیم توسط خود او میباشد.که مثال طبق تاریخ یا دستاورد یا هر مسئله ای از آن دفاع کند.اگر روی موج شنا کنیم فردا هم روی موج غرق میشویم.اما اگر روی انصاف حق راه برویم هیچگاه غرق نمیشویم.اگر تمیز تشخیص داده میشود. رفتار و سکنات تمیز داده میشود.حتی ممکنست یک خانواده مثال 5 نفره هر کدام یک فکری داشته باشند .یک نوع رفتار سکنات.دانایی در آنست که  از همه آنچه هست تمیز درست در بیاید.و اگر درست در نمیاید. مشکل هست.پس ذهن خردمند تشخیص میدهد.نه روی موج میرود نه غرق میشود بلکه آنچه درست هست را تمیز میدهد.تعصب بیجا ندارد. سوت هورا و کف کشیدنی نیست بلکه حق و حقیقت طلب هست. زیرا در سود نه مادی آن هست.نه فکر اینکه سود برسد هست. نه اینکه سود خیالی.مثال  فکری صد نوع سود دارد برای آن بعد طرف مقابل را هم بخواهند با سود آنها بگوید چشم هر چه شما بگید بعد اگر بداند چه سودها هست چه سر خم کردن اشتباه.اما فکر درست قاطی سود منفعت یک خط شنا نمیشود.بلکه سمت تشخیص درست میشود در بیان آزاد.و بعد تمیز آن و تشخیص آن.از خط فکری رضایت خدا و حق و حقیقت.