فانوس-14-آیاتی از کتاب مکاشفه یوحنا

8. خداوندْ خدا می‌گوید: «مَنَم ’الف‘ و مَنَم ’ی‘؛ مَنَم آن که هست و بود و می‌آید، آن قادر مطلق.»

18. و من آن که زنده اوست. مرده بودم، امّا اینک ببین که زندۀ جاویدم و کلیدهای مرگ و جهانِ مردگان در دست من است.

21. «هر که غالب آید، او را حق نشستن با من بر تخت خودم خواهم بخشید، همان‌گونه که من غالب آمدم و با پدرم بر تخت او نشستم.

5. آنگاه یکی از پیران به من گفت: «گریان مباش. اینک آن شیرِ قبیلۀ یهودا، آن ریشۀ داوود، غالب آمده است، تا طومار و هفت مُهر آن را بگشاید.»

2. همین که نظر کردم اسبی سفید پیش رویم پدیدار شد. آن که بر آن اسب سوار بود، کمانی در دست داشت؛ به او تاجی داده شد و او پیروزمندانه به پیش تاخت تا ظفر بیابد.

13. و همچنان که به نظاره ایستاده بودم، شنیدم لاشخوری در دل آسمان به بانگ بلند فریاد زد: «وای، وای، وای بر ساکنان زمین، که چیزی نمانده صدای شیپورهای آن سه فرشتۀ دیگر برخیزد.»

6. در آن روزها مردم جویای مرگ خواهند بود، امّا آن را نخواهند یافت؛ آرزوی مرگ خواهند کرد، امّا مرگ از آنها خواهد گریخت.

5. آنگاه آن فرشته که دیدم بر دریا و خشکی ایستاده بود، دست راست به آسمان بلند کرد

9. تا سه روز و نیم، مردمان از هر ملت و هر طایفه و هر زبان و هر قوم به تماشای اجساد آنان خواهند ایستاد و از خاکسپاریشان خودداری خواهند کرد.

10. ساکنان زمین در مرگ آنان شادیها خواهند نمود و برای یکدیگر هدیه‌ها خواهند فرستاد؛ زیرا که آن دو نبی ساکنان زمین را معذب ساخته بودند.

12. آنگاه شنیدند که صدایی بلند از آسمان به آنها گفت: «به اینجا بالا بیایید!» و آنان پیش چشم دشمنانشان در دلِ ابری به آسمان بالا رفتند.

15. آنگاه فرشتۀ هفتم شیپورش را به صدا در‌آورد؛ و ناگهان صداهایی بلند در آسمان پیچید که می‌گفت:«حکومت جهان، از آنِ خداوند ما و مسیح او شده است.و او تا ابد حکم خواهد راند.»

18. قومها خشمگین بودند،و اینک زمان خشم تو فرا رسیده است،زمان آن رسیده که مردگان داوری شوند،و خادمان تو، انبیا، پاداش بگیرند،هم مقدسین و هم آنان که حرمت نام تو را نگاه می‌دارند،از خُرد و بزرگ،و کسانی که زمین را به نابودی کشانده‌اند نابود گردند.»

14. ’وایِ‘ دوّم از سر گذشت. اینک ’وایِ‘ سوّم به‌زودی خواهد رسید.

5. آن زن پسری به دنیا آورد، فرزند ذکوری که با عصای آهنین بر همۀ قومها فرمان خواهد راند. و فرزند او ربوده شد و نزد خدا و پیش تخت او فرستاده شد.

7. و ناگهان جنگی در آسمان درگرفت. میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند و اژدها و فرشتگانش در برابر آنان به پیکار ایستادند،

10. آنگاه صدایی بلند در آسمان شنیدم که می‌گفت:«اکنون نجات و قدرت و پادشاهی خدای ما،و اقتدار مسیح او فرا رسیده است.زیرا که آن مدّعیِ برادران ماکه شبانه‌روز در پیشگاه خدای ما بر آنان اتهام می‌زند،به زیر افکنده شده است.

12. پس شادی کنید ای آسمانها و ای ساکنان آنها!امّا وای بر تو ای زمین، و وای بر تو ای دریا،که ابلیس با خشم بسیار بر شما فرود آمده است،زیرا که می‌داند فرصت چندانی ندارد.»

15. آنگاه مار از دهان خود آبی بسان رود جاری ساخت تا در پی آن زن روان شود و سیلابْ او را با خود ببرد.

11. آنان با خون بره و با کلام شهادت خود بر او پیروز شده‌اند.زیرا که جان خود را عزیز نشمردند، حتی تا به مرگ.

8. امّا شکست خوردند و پایگاه خود را در آسمان از دست دادند.

1. و اژدها بر شنهای کنار دریا ایستاد.آنگاه دیدم وحشی از دریا بیرون می‌آید. ده شاخ داشت و هفت سر، با ده تاج بر شاخهایش؛ و بر هر سرش نامی کفرآمیز نوشته شده بود.

3. از سرهای آن وحش، یکی گویی زخمی مهلک برداشته بود، امّا آن زخم مهلک بهبود یافته بود. تمام جهان در حیرت فرو شد و به پیروی از آن وحش گردن نهاد.

4. مردم اژدها را پرستش می‌کردند زیرا که به آن وحش اقتدار بخشیده بود. نیز آن وحش را پرستش می‌کردند و می‌پرسیدند: «کیست آن که همتای این وحش باشد؟ کیست آن که بتواند با او بجنگد؟»

8. همۀ ساکنان زمین آن وحش را خواهند پرستید - همۀ آن کسان که نامشان در آن دفتر حیات نیامده که از آنِ آن بره است که از بدو آفرینش جهان ذبح شده بود.

10. اگر کسی می‌باید به اسارت برود،به اسارت خواهد رفت.اگر کسی می‌باید به شمشیر کشته شود،به شمشیر کشته خواهد شد.این پایداریِ مقدسین را می‌طلبد و ایمان آنان را.

14. به سبب آیاتی که اجازه داشت به حضور آن وحش به ظهور آورد، ساکنان زمین را بفریفت و به آنها دستور داد تمثالی از آن وحش بسازند که به شمشیرْ زخم خورده، امّا همچنان زنده بود.

15. به او قدرت داده شد که جان در تمثال آن وحش بدمد تا آن تمثال بتواند سخن بگوید و اسباب کشتن همۀ آن کسان را فراهم آورد که از پرستش تمثال سر باز می‌زدند.

9. آن که گوش دارد بشنود:

2. و صدایی از آسمان شنیدم پرخروش چون آبهای پر‌شتاب؛ و غرّان چون رعد؛ آن صدا که شنیدم به صدای چنگ‌نوازان می‌مانست آنگاه که چنگ بنوازند.

17. سپس فرشته‌ای دیگر از معبدی که در آسمان است بیرون آمد و او نیز داسی تیز در دست داشت.

6. زیرا که آنان خون مقدسین و انبیای تو را ریختند،پس به آنان خون دادی تا بنوشندکه سزایشان همین است!»

8. فرشتۀ چهارم پیالۀ خود را بر خورشید فرو ریخت، و خورشید فرمان یافت تا مردم را به آتش بسوزاند.

11. و به سبب آلام و جراحات خود به خدای آسمان ناسزا می‌گفتند، امّا از اعمال خود توبه نمی‌کردند.

5. و این نام مرموز بر پیشانی او نوشته شده بود: «بابِل بزرگ، مادر فواحش و زشتیهای زمین.»

7. فرشته به من گفت: «شگفتی تو از چیست؟ راز آن زن و آن وحش را که هفت سَر و ده شاخ دارد و زن سوار بر اوست، برایت شرح خواهم داد.

10. از آنان پنج تن سقوط کرده‌اند، یکی باقی است و آن آخری هنوز نیامده است؛ امّا وقتی که به‌واقع بیاید، باید اندک زمانی بپاید.

13. آنان همگی یک هدف دارند و زور و قدرت خود را به وحش خواهند سپرد.

8. آن وحش که دیدی، زمانی بود، اکنون نیست، و به‌زودی از هاویه بر خواهد آمد و به هلاکت خواهد رسید. از ساکنان زمین آنان که نامشان از بدو آفرینش جهان در دفتر حیات ثبت نشده است، از دیدن آن وحش در شگفت خواهند شد، زیرا که زمانی بود، اکنون نیست، و با این همه، خواهد آمد.

4. آنگاه صدایی دیگر از آسمان شنیدم که گفت:«ای قوم من، از این شهر بیرون آیید،مبادا شریک گناهان او شوید،مبادا سهمی از بلاهای او به شما رسد،

8. از این روست که بلاهایش یک روزه بر او نازل خواهد شد،بلای مرگ و ماتم و قحطی.و در آتش خواهد سوخت.زیرا که قدیر است آن خداوندْ خدایی که او را کیفر می‌دهد.»

11. و بازرگانان زمین بر او خواهند گریست و به سوگ او خواهند نشست، زیرا که دیگر کسی کالای آنان را نمی‌خرد،

15. و تاجرانِ این چیزها که از او دولتمند می‌شدند، از ترس عذابی که او می‌کشد، دورادور خواهند ایستاد و زاری خواهند کرد و ماتم خواهند گرفت و

18. و چون دود آتشی را می‌بینند که او را می‌سوزاند، فریاد سر می‌دهند که: «هرگز آیا شهری چون این شهرِ بزرگ در جهان بوده است؟»

1. پس از آن، فرشته‌ای دیگر دیدم که از آسمان فرود می‌آمد. و او اقتداری عظیم داشت و زمین از جلال او نورانی شد.

2. که داوریهایش حق است و عدل است.آن فاحشۀ بزرگ را جزا دادهکه زمین را با زنایش به فساد کشید،و از او انتقام خون بندگان خود را گرفته است.»

9. آنگاه فرشته به من گفت: «بنویس: خوشا به حال آنان که به ضیافت عروسی آن بَره دعوت می‌شوند.» و افزود: «اینها کلام راستین خدایند!»

19. آنگاه آن وحش را دیدم، و آن شاهان زمین را دیدم، و سپاهیان آنان را دیدم، که گرد آمده بودند تا با آن سوار و سپاه او بجنگند.

5. این رستاخیز اوّل است. و مردگانِ دیگر زنده نشدند تا آن هزاره سر آید.

7. آنگاه که آن هزاره سر آید، شیطان از زندان رها خواهد شد و

6. باز به من گفت: «به انجام رسید! من ’الف‘ و ’ی‘ و ابتدا و انتها هستم. من به هر که تشنه باشد، از چشمۀ آب حیات به‌رایگان خواهم داد.

10. آنگاه مرا در روح به فراز کوهی بزرگ و بلند برد و شهر مقدّس اورشلیم را به من نشان داد که از آسمان از نزد خدا فرود می‌آمد.

22. معبدی در شهر ندیدم، زیرا خداوندْ خدای قادر مطلق و بَره، معبد آن هستند.

26. فرّ و شکوه قومها به آنجا آورده خواهد شد.

5. سپس آن تخت‌نشین گفت: «اینک همه چیز را نو می‌سازم.» و گفت: «اینها را بنویس زیرا این سخنان درخور اعتماد است و راست است.»

فانوس-13-آیاتی از کتاب رومیان

3. «خداوندا، انبیای تو را کشته و مذبحهایت را ویران کرده‌اند. تنها من باقی مانده‌ام و حال قصد جان مرا نیز دارند.»

8. چنانکه نوشته شده است:«تا به امروز خدا روح رخوت به آنان دادو چشمانی که نتوانند ببینندو گوشهایی که نتوانند بشنوند.»

11. باز می‌پرسم: آیا لغزیدند تا برای همیشه بیفتند؟ هرگز! بلکه با نافرمانی آنان، غیریهودیان از نجات بهره‌مند شدند، تا در قوم اسرائیل غیرت پدید آید.

7. اگر خدمت است، خدمت کند. اگر تعلیم است، تعلیم دهد.

21. مغلوب بدی مشو، بلکه بدی را با نیکویی مغلوب ساز.

11. و شما با آگاهی از این که در چه زمانی به سر می‌برید، چنین کنید. زیرا هم‌اکنون ساعتِ آن رسیده است که از خواب بیدار شوید، چرا که اکنون در مقایسه با زمانی که ایمان آوردیم، نجات ما نزدیکتر شده است.

1. کسی را که ایمانش ضعیف است، بپذیرید، بی‌آنکه دربارۀ مسائل مورد تردید، حکم صادر کنید.

8. زیرا به شما می‌گویم که مسیح برای نشان دادن امانت خدا، خدمتگزار یهودیان شد تا بر وعده‌هایی که به پدران داده شده بود، مُهر تأیید زند،

14. ای برادران، من خودْ این اطمینان را دارم که شما خود از نیکویی مملو، و از معرفت کامل برخوردارید و به پند‌گفتن به یکدیگر نیز توانایید.

3. زیرا مسیح نیز در پی خشنودی خود نبود، چنانکه نوشته شده است: «توهینهای اهانت‌کنندگانِ تو بر من فرو افتاده.»

فانوس-12-آیاتی از کتاب انجیل یوحنا

26. و هر که زنده است و به من ایمان دارد، به‌یقین تا به ابد نخواهد مرد؛ آیا این را باور می‌کنی؟»

48. اگر بگذاریم همچنان پیش رود، همه به او ایمان خواهند آورد، و رومیان آمده، این مکان و این قوم را از دست ما خواهند ستاند.»

8. فقیران را همیشه با خود دارید، امّا مرا همیشه ندارید.»

29. پس مردمی که آنجا بودند و این را شنیدند، گفتند: «رعد بود.» دیگران گفتند: «فرشته‌ای با او سخن گفت.»

39. همان‌گونه که اِشعیای نبی خود در جایی دیگر بیان کرده است، آنان نتوانستند ایمان آورند، زیرا:

43. زیرا تحسین مردم را بیش از تحسین خدا دوست می‌داشتند.

47. اگر کسی سخنان مرا بشنود، امّا از آن اطاعت نکند، من بر او داوری نمی‌کنم؛ زیرا نیامده‌ام تا بر جهانیان داوری کنم، بلکه آمده‌ام تا آنها را نجات بخشم.

35. عیسی به ایشان گفت: «تا اندک زمانی دیگر، نور با شماست. پس تا زمانی که هنوز نور را دارید، راه بروید، مبادا تاریکی شما را فرو گیرد. آن که در تاریکی راه می‌رود، نمی‌داند کجا می‌رود.

34. مردم گفتند: «بنا بر آنچه از تورات شنیده‌ایم، مسیح تا ابد باقی خواهد ماند، پس چگونه است که می‌گویی پسر انسان باید برافراشته شود؟ این پسر انسان کیست؟»

50. و من می‌دانم که فرمان او حیات جاویدان است. پس آنچه من می‌گویم درست همان چیزی است که پدر گفته است تا بگویم.»

45. هر که مرا دید، فرستندۀ مرا دیده است.

33. او با این سخن، به چگونگی مرگی اشاره می‌کرد که انتظارش را می‌کشید.

11. زیرا می‌دانست چه کسی او را تسلیم دشمن خواهد کرد، و از همین رو گفت: «همۀ شما پاک نیستید.»

22. شاگردان به یکدیگر نگریسته، در شگفت بودند که این را دربارۀ که می‌گوید.

33. فرزندان عزیز، اندک زمانی دیگر با شما هستم. مرا خواهید جُست و همان‌گونه که به یهودیان گفتم، اکنون به شما نیز می‌گویم که آنجا که من می‌روم، شما نمی‌توانید آمد.

3. و آنگاه که رفتم و مکانی برای شما آماده کردم، باز می‌آیم و شما را نزد خود می‌برم، تا آنجا که من هستم شما نیز باشید.

7. اگر مرا می‌شناختید، پدر مرا نیز می‌شناختید؛ امّا پس از این او را می‌شناسید و او را دیده‌اید.»

11. این سخن مرا باور کنید که من در پدرم و پدر در من است؛ وگرنه به سبب آن کارها این را باور کنید.

24. آن که مرا دوست نمی‌دارد، کلام مرا نگاه نخواهد داشت؛ و این کلام که می‌شنوید از من نیست، بلکه از پدری است که مرا فرستاده است.

29. اکنون این را پیش از وقوع به شما گفتم، تا چون واقع شود ایمان آورید.

فانوس-11-آیاتی از کتاب انجیل مرقس

24. شاگردان از سخنان او در شگفت شدند. امّا عیسی بار دیگر به آنها گفت: «ای فرزندان، راه‌یافتن به پادشاهی خدا چه دشوار است!

27. عیسی بدیشان چشم دوخت و گفت: «برای انسان ناممکن است، امّا برای خدا چنین نیست؛ زیرا همه چیز برای خدا ممکن است.»

43. امّا در میان شما چنین نباشد. هر که می‌خواهد در میان شما بزرگ باشد، باید خادم شما شود.

23. آمین، به شما می‌گویم، اگر کسی به این کوه بگوید، ”از جا کنده شده، به دریا افکنده شو،“ و در دل خود شک نکند بلکه ایمان داشته باشد که آنچه می‌گوید روی خواهد داد، برای او انجام خواهد شد.

31. آنها بین خود بحث کرده، گفتند: «اگر بگوییم، ”از آسمان بود“، خواهد گفت، ”پس چرا به او ایمان نیاوردید؟“

10. مگر در کتب مقدّس نخوانده‌اید که:«”سنگی که معماران رد کردند،مهمترین سنگ بنا شده است؛

28. «حال، از درخت انجیر این درس را فرا گیرید: به محض اینکه شاخه‌های آن جوانه زده، برگ می‌دهد، درمی‌یابید که تابستان نزدیک است.

فانوس-10-آیاتی از کتاب انجیل متی

8. بیماران را شفا دهید، مردگان را زنده کنید، جذامیها را پاک سازید، دیوها را بیرون کنید. به رایگان یافته‌اید، به رایگان هم بدهید.

16. «من شما را همانند گوسفندان به میان گرگان می‌فرستم. پس همچون مارْ هوشیار باشید و مانند کبوترْ ساده.

20. زیرا گوینده شما نیستید، بلکه روحِ پدر شماست که به زبان شما سخن خواهد گفت.

28. از کسانی که جسم را می‌کشند امّا قادر به کشتن روح نیستند، مترسید؛ از او بترسید که قادر است هم روح و هم جسم شما را در جهنم هلاک کند.

33. امّا هر که مرا نزد مردم انکار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را انکار خواهم کرد.

38. هر که صلیب خود را برنگیرد و از پی من نیاید، شایستۀ من نباشد.

26. «بنابراین، از آنان مترسید. هیچ چیزِ پنهان نیست که آشکار نشود و هیچ چیزِ پوشیده نیست که عیان نگردد.

14. اگر کسی شما را نپذیرد و یا به سخنانتان گوش نسپارد، به هنگام ترکِ آن خانه یا شهر، خاک پایهای خود را بتکانید.

23. و تو ای کَفَرناحوم، آیا تا به فلک سر خواهی افراشت؟ هرگز، بلکه تا به اعماق هاویه فرو خواهی افتاد. زیرا اگر معجزاتی که در تو انجام شد در سُدوم رخ می‌داد، تا به امروز بر جا می‌ماند.

27. پدرم همه چیز را به من سپرده است. هیچ‌کس پسر را نمی‌شناسد جز پدر، و هیچ‌کس پدر را نمی‌شناسد جز پسر، و آنان که پسر بخواهد او را بر ایشان آشکار سازد.