فانوس-24

دری زنگ زده قفل محکمی بر آن. در زنگ زده بدون نگاه بی ارزش و  قفل آن زنگ زده.در بدون کارایی و در بدون کارایی فقط بستن آن.اما در زنگ زده قفل زنگ زده. جلوی آن علفهای هرز. و بدون مصرف و نگاه کردن.در باز میشود و قفل آن برداشته میشود.زمین خالی  پر از علفهای هرز بی مصرف. داخل زمین میشوید. علفهای هرز آن را میچینید. و یک بیل و زمین را با خاک نرم هم سطح میکنید و سنگلاخ ها هر چه سنگ به پای آدمی میخورد را بر میدارید. خسته میشوید.و  باز شروع به فعالیت میکنید زمین هم سطح بدون سنگلاخ و علفهای هرز.حالا زمین آماده هست.بذر را میکارید. بذر آن گیاه میشود و رشد میکند. دانه ها سرباز میکند و گلها را میکارید. و آبیاری میکنید.و کم کم بعد از مدتی زمین خالی و بدون مصرف میشود زمین پر از سر سبزی و گیاه و حالا در آن را تمیز میکنید و جای قفل بر آن بازدید برای عموم آزاد هست میزنید.افراد دیگر در این راه یا مشارکت میکنند و بذری میکارند یا نگاه میکنند و حالا هر کسی رد میشود زمین خالی قفل در زنگ زده بدون توجه نیست حالا یک زمین پر از گل گیاه دیوار پیچک و حوض زیبا و حالا مثلان تختی و استفاده عموم هست. مزرعه زندگی ما همین هست. تفکر ما بسته برای خودمان مثال همان در زنگ زده هست. وقتی باز شد و مفید شد مورد حاصل و بذر دیگری میشود. بی انگیزشی و منافع جمعی آن در منفعت درست و خیر اندیشی هر شخص بالغ و عاقل را بعد از تربیت و تعلیم به آنجا میرساند که زنجیره انسانی ورای دید منافع هست بلکه زنجیره ای هست از  کمک بنی بشریت به هم. این زنجیره رضایت خداست. یعنی انسانها زنجیره ای از کمک به هم. برای هم برای رضایت خدا بشوند.این زمین  میشود حاصلخیز این زمین از خشک بودن به نو شدن میرود.آری در بسته را باز کردن و کوبیدن اولین قدم هست و بعد آن بذر مرحم شدن و مهربانیست بی تفاوتی ها برداشته میشود و قبیله نگری جایش را به جامعه و خانواده بزرگتری میدهد بنام خانواده زنجیره انسان ها بدون مرز و جغرافیا و خط بندی ها.

فانوس-23

مفید بودن چیست؟مفید بودن به چه دردی میخورد؟مفید بودن چه کارایی دارد؟مفید بودن یعنی بی تفاوت نبودن نسبت به اموراتی که میتواند احیا کننده باشند.مفید بودن در هر کاری که به نفع بشریت باشد و حاصل آن بتواند به انسانها کمک کند.اول آن رضایت خدا و دوم آن آرامش خود انسان هست.انسان مفید نسبت به گیاه.حیوان.و انسانها و طبیعت.و حالا دیده اید که انسانهایی از طبیعت زباله جمع میکنند.انسانهایی که طبیعت را سالم نگاه میدارند انسانهایی هستند که برای بشریت و نسلها مفید هستند.گرمایش زمین.اینها همه به زمین ضربه میزند.علت های مادی و مصرف گرایی صرف زندگی مادی برای مصرف صرف فقط.اما وقتی این زمین پاک و طبیعت پاک.و انسانیت در آن وجدان باشد.این حق زندگی و حیات را برای نسلها میخواهد.هوای پاک. کمک به بقای انسانها و زمین.و ادامه حیات.کار فرهنگی کاریست برای بیداری ذهن ها.و اموراتی که میتواند به بقای موجودات زنده ضربه بزند.پس حفظ محیط زیست.و همین آب سالم و تاثیر آن در روان.در انسان.در زندگی.و این خاک سالم.و این کاهش گرمایش زمین از مضرات.و این یعنی  محیط زیست برای بشریت به پاکی و فرهنگ نگهداری از حفظ طبیعت سرسبزی و تاثیر همه اینها برای انسان.و این یعنی تداوم حیات و بقای زمین با حفظ آن هست.

فانوس-22

/به نام آنکه خشنودی او برتر از همه خشنودی ها هست به نام خدا/

با توجه بر اینکه کلمات و جملات قدرت تغییر و تحول انسانی را دارد و میتواند انسانی را به رهنمود و مسیر درست تغییر و تحول بکشاند و در این کشاندن و تغییر به جهت زنجیره درستی و انسانی بخش به تکامل رساند هر کتابی که بتواند چه معنوی چه موفقیت در انسان به موفقیت در راهی که به نفع بشریت باشد و یا در کمک به بشریت باشد دست بر قلم میبرند و قلم میشود رسالت.رسالتی که انسان با آن میتواند دیگری را و خودسازی را جریان دهد.چکش قلم چکش ریختن زنگ آهنگ های درون و صیقل انسانی به تراشه تراشیدن خود هست. تفکری که تراشه خورد و تفکری که تراشه دهد تاریکی را میزداید.روشنایی بخش میشود.خشونت را بیرون میکند و رحمت را داخل روح خود جریان میدهد.زیرا رحمت و مهربانی اولین  راه برای دوری از حسد غرور و بطالت هست. بطالتی که دور ریخته شود و مفید انسان بتواند پیرامون خود را روشنایی بدهد.خداوند رضایت خود را جاری و در این خشنودی به انسانها رحمت را که در خصلت انسان هست از اتصال رحمت الهی بر خود روشنایی دهد.و تفکر به خلقت خود و هدف خلقت انسان کند.بیندیشد برای چه آمده و چه میکند و چه میبرد.راهی را برای دیگری بسازد که چاله نباشد بلکه دریایی باشد به آسمان به جایگاه اولین انسان نه هبوط سقوط به جایگاه بدتر زیرا انسان از جایگاه بالایی به زمین آمد.رنج زمین رنج خوردن یک میوه ممنوعه نیست رنج رد شدن از کنترل خود در برابر آن همه نعمت و ممنوعیت یک درخت و میوه که آزمایش شود که بداند در زمین آزمایش های زیادی میشود و این یعنی بازگشت به جایگاه اول یا بازگشت به جایگاه بدتر.زیرا کوله زمین کوله ای هست که در آن میوه ممنوعه جای دارد و میوه بهشتی جای دارد بذر این عمل کاشتن درخت درستی و باربر کردن محصولی هست که انسانی میکارد و زنجیره خانواده خود و در مجموع جامعه میشود.اگر کلام درست بر زبان آید اگر هدف درست باشد در کلیت آن رشد کند و اگر تلاش برای بهبود باشد رنج زمین برای هر انسانی که رنج بکشد هبوط دیگر نیست بلکه صعود هست به آن جایگاه اصلی و والایی که انسانها میروند.زبان مثل خنجر یا زبان مثل مرحم.رفتار نامناسب یا رفتار مناسب.و آیا دیگری را در چاله انداختن یا رهنمود به راهی که در آن سعادت نه خود بلکه زنجیره تربیتی خود انسانی میشود.اگر در ناملایمات صبر باشد در سختی ها صبر باشد هنر هست زیرا در غیر آن همه راحت هستند و خوب اما آنکه در سختی با توکل بر خدا در این آزمایش رد بشود در راحتی هم خدا را همانگونه دوست دارد که در سختی دوست دارد.و اگر هم به موت و حیات دگر وارد شود آیا ضرر کرده یا سود معنویت او در آنجا حساب و کتاب میشود آیا ذره ای بر کسی ظلم میشود غیر آنچه خود کرده و برده و توقع کند ظلم کند و از او تقدیر شود اصلان با دانایی کل خدا که هم مهربانست هم عدالت درست دارد اینست که خود کاشته آورده را چه کاشته اید و چه برداشتی از آن دارید.پس این خصلت خوب و درستی برای خود انسانی در یقین به راهی که نمیدانست و در یک رحم با بستری کوچک به دنیایی بزرگتر آمد و باز مثال نه مرگ بلکه تولد از حیات زمین به حیات آسمانی منتقل میشود.حال رحم جایش به دریچه نورانی تا رسیدن به تولد در حیات رسیدن به آنجا میرود بین آن حال با تکامل یا نقصان قبل آن تا رسیدن از راهی که سخت یا آسان هست انتقال به راه جهان آسمانی بسیار بزرگتر از اینجا با توجه انتقال فهمی از رحم به دنیای بزرگتر میرود.اما اینباره تولد مثال همان دریچه نورانیست که برای او دست بزنند یا راهی سخت را تا انتقال برود.راهی میانه آرزوی دریچه و تولد چشم باز کردن به آنچه باید ببیند.

فانوس-21

با توجه بر اینکه کلمات و جملات در زندگی  تحول ایجاد میکند و راهنمایی ها میتواند راهگشای مسیری باشد به هدایت امر درست و اینکه بشریت یعنی  جمعیت زیاد و در این جمعیت افراد زیاد بدنبال کسب حقیقت هستند که بتواند آنها را راهنمایی کند هر کتابی بلواقع به آنچه بیان میشود تمیز داده میشود.تمیز ما میتواند بر حقیقت و کمال و شناخت حقیقت های بیشتر رود.ارزش هر کتابی به آنچه گفته و بیان شده هست.ارزش کلام ارزش کتب ها بر مبنای آنچه راهنمایی بشریت هست و اینکه هر کتابی با تمیز دادن هست که میتواند انسان را به حقیقت برساند. و دانایی  انسان هست که در این پر شدن ها میتواند با مطالعه کتب و تاریخ و هر کتابی چه کتاب معنوی چه کتاب موفقیت چه کتاب زندگی و هر کتابی با توجه به تحول روح انسانی هست که میتواند تمیز داده شود.و در این علاقه انسان ها با مطالعه کتاب هایی که علاقه دارند میخوانند. اما در پی کسب حقیقت و شناخت و راهنمایی گاهی با مطالعه به آنچه یک انسان باید بیابد میتواند او را از گمراهی به راه درست یا شناخت آنچه ممکن هست آن را به امر دیگری تشبیه کند به راه کشف آن چه برای او میشود رهنمود کند.در این کتاب ادیان را با توجه بر آنچه باید مکشوف شود میخوانیم. یا زندگی.یا معنویت. و انسانیت.باشد این کتاب هم راهنمایی باشد برای بشریت چون هر بذری که درست تمیز و خوانده در کلامی یا کتابی شود میتواند رهنمود ساز راهی شود برای کتب و ادیان و شناخت و زندگی .پس هر کتابی هم قابل تمیز دادن و شناخت هست.بدون تعصبات بدون جهت گیری بدون شخص بلکه برای آنچه هست و ارائه هست در تمیز آن چه در مکشوفات چه در مطالعه چه در رهنمود ها چه کتب دیگر این فکر و حس انسانی هست که میزان آن را در خود دریافت میکند که کدام کلام در او چه حسی و چه رهنمودی و چه یا آرامش یا معنویت و غیره ایجاد میکند.

فانوس-20

فانوس سمتی هست به روشنایی سمتی هست به حقیقت .برای فهمیدن حقیقت باید روشنایی را دریافت و برای فانوس شدن باید سوخت تا روشنایی بخشید سوخت این فانوس تفکر هست و درونش هدف.وقتی هدف روشنایی شد میشود درون آن رفت و تاریکی ها را زدود.اگر روشنایی بتواند تفکری را از تاریکی نجات دهد چه بسا روشنایی هایی بتوانند ارمغانی آورند به نام روشنایی بخشی.وقتی یک دره هست و سقوط چه خوب که سد شویم و سبب نیفتادن نه بلکه فتادن خود و دیگری.چون توانی دستی بگیری خوبست نه چون فتادن شوی و دگر فتادن ها.پس آن تفکری ارزش دارد که بتواند نجات بخش شود نه خاموشی.بلکه تفکری شود به سمت پنچره ای که نور باشد و ورای آن فرکانس بهترین تفکرات را زنجیره کند نه تاریکی را.حال از این تنگ ماهی به وسعت دریا شدن رفتیم. حال رود نبودیم و در دریا شدیم. آیا این دریا همان ورطه پایی در ساحل به آب زدن هست. یا دریایی از تفکر شدن نه سمت ساحل پایی بر تفکر زدن. یعنی اینکه بتوان راهی شد که انتهای آن و ابتدای آن غرق شدن نباشد چون فتد رفتن از ساحل به عمق کشد درون آن نهنگ بزرگ چون نهنگ نیفتادن شویم باید صبر را سپر کنیم. کلاهخود ایمان کلاهخودی هست در برابر ضربات تاریکی وقتی سپر تفکر محکم بود تاریکی  ضربه نزند و روشنایی سپر شود پس فانوس یعنی سوخت تفکر و روشنایی بخشی چون سوخت را پر کنیم و هر چه بیشتر روشنایی بیشتر و هر چه کمتر یا خالی روشنایی کمتر یا خاموشی.