در هر مسئله اینکه منجی گرایی در هدف تبلیغ اینکه منجی در بازه زمانی آمده و شروع به مبارزه با انحرافات کرده. کمک کننده هدف و مسیر مثال در زمان مسیح رسولان یا حواریون.در زمان زرتشت کمک کننده ها.در زمان ماشیح داوود کمک کننده ها در زمان امام زمان عج از زمان غیبت تا چگونگی کیفیت غیبت و اسرار الهی.کمک کننده ها.در زمان های مختلف منجیان یعنی نجات دهندگان بوده اند در زمان امام حسین (ع) ظلم به حدی رشد یافته که امام حسین با 72 نفر دفاع در برابر دشمنی میکند که رحم به هیچ امری در لزوم تعصبات باطل نمیکند.و این تعصبات از خون پشه در لباس از پاک بودن یا تمیز بودن از مردمانی که همراه این خون بودند.ترور شخصیتی و حذف انکار در بازه سیاست با روش های نوین انجام میشده در گذشته با روش نوین برای شهادت رساندن اول افراد را بد ذهن میکنند.بعد حق حقیقت را پایمال میکنند که جامعه با آن شخص همراه نشود.اختلال در امر حقیقت اختلال در امر روشنایی بخشی نوعی جنگ نوین هست یعنی جوری که شخص هست اما جوری که همراهی با او نشود.جوری که شخص انکار و حذف شود.اگر این امر غیر حقیقی باشد برخورد شود و حذف و اگر واقعی انکار و حذف.در دو حالت حذف هست.مثال مسیح عیسی بن مریم منجی حقیقی مسیح دروغین خوانده شد.گفتند نشانه آسمانی نشان بده گفت آیت یونس نبی سرخ شدن آسمان.کور را شفا داد و مرده زنده کرد و به شفا معروف بود.فرق طبیب دکتر در عمل جراحی هست اما مسیح عیسی بن مریم گل را بر چشمان نهاد و گفت برو بشور بینا شد این یک امر شخص مرده که چهار روز از مردنش گذشته بود را گفت برخیز برخاست زنده شد.اینها تنها در یک کشور حقیقتشان نمایان نشد بلکه بر پهنای جهان بوده اما بازتاب آن و رد شدن از دقت ها یا امرها بوده.جهان و بالاتر آن دست خداست. فرشتگان بسیار زیاد.روح القدس. خداوند کمک کننده امر حقیقت بوده.عملکرد فرشتگان ماموریت های آنها .عملکرد زنجیره در شناخت.مثال داوود نبی هزار سال پیش دارد میگوید شخصی که می آید و انکار میشود سر میجنبانند و حتی به لباس او رحم نمیکنند.از خیانت میگوید. از سالم ماندن استخوان های او.داوود هم ماشیح و مسیح بوده.اما به میزان آن که پرندگان کوه ها تسخیر او بودند و حالا شمع گویند.قدرت بدنی ایمانی داشته.قبیله یهودا از او حمایت میکنند.مسیح عیسی بن مریم می آید هزار سال بعد میگوید پسر انسان را بلند میکنید و پسر انسان را میبینید که می آید.در مکاشفه از نبی کاذب سخن گفته مشود که معجزات عظیمه دارد اول اسم معجزه برده میشود معجزه از شکست دهندگی هست.عظیمه چگونه میشود.اسم معجزه اگر نبی کاذب باشد و دروغین حتی یک نشانه آسمانی که بشود معجزه نامید نمیتواند بیاورد.آنهم در سطح جهانی.مگر چوب ریسمان جادوگران زمان موسی نبی طرح دستی عظیمه کند.مرده را که نمرده بگوید زنده شود.مثال نه کوه نه پرندگان نه آسمان نه زمین از او فرمان نبرند.مثال نبی کاذب یعنی امری کند که ایجاد کننده باشد نه ایجاد ماندنی.یعنی بر هم زننده نظم طبیعت نشود و بر هم زننده زخم زننده به طبیعت نشود.بلکه ایجاد و دوباره به همان شکل شود.مثال گیاه هست ایجاد و برگشتن به حالت اولیه.ایجاد یعنی تراشیدن ساختن.اصلان تمیز دادن مسائل هست. مثال تشابهات آیات در کتب ها میشود پیدا کرد در کتب های دیگر چون وحی هست.وحی اختصاصی خصوصی نیست وحی مشترکات دارد اما فرق ها برای شکل گیری ادیان هست.اگر مشابهت کامل بشود میشود همان دین دیگر نیاز به دین دیگر نیست.اما نیاز این مسئله نزد خداست.آیا عظیمه و اسم معجزه بردن شبهات ایجاد نمیکند. که مگر عیسی اگر معجزه نمیکرد که میشد یک شهروند همان استان جلیل و ناصره و امروزه دو میلیارد و نیم پیروان دارد.اگر معجزه نمیداشت آن هم عظیمه که میشد شهروند سر نهایت معلمی خوب.موعظه گری خوب. بله آموزه های زرتشت خوبست و اما نبی شدن معجزات میخواهد.والا دین شکل نمیگیرد داوود هم معجزات داشته اما دین شکل نداده.بلکه مزامیر 72 نوشته.و تورات و شریعت موسی نبی بوده.لازمه آن زمان نبوده.اما در زمان مسیح لازمه امر بر آوردن مسیحیت بوده.در زمان زرتشت همانگونه در زمان پیامبر اسلام همانگونه.حالا مثال عده ای در دینی گویند ما آنها را قبول نداریم خب یک میلیارد و رو به نیم زیاد شدن روند رشد هست.آنها میگویند خب قبول نداشته باشید قبول دارند.آنها بگویند انجیل تحریف شده آنها میگویند ما رشد خود را داریم قبول نداشته باشید.اما دین زرتشت که پیروان آن حال زیاد نیست اما آموزه های خوب دارد.مهم این هست که هراس دینی نشود که شخصی بترسد نزدیک یک پیرو یک دین شود.که این مرا میکشد.دوره وحشیت نیست که گفتمان هست.تبادل عقاید هست و حتی دین خودشان هست. حالا آنها که قائل بر تحریفات هستند بگویند مبارزه میکنند.اما هراس ضربه محکم به یک دین میزند.ترس می افتد نزدیک شدن به آن اشخاص می افتد.حالا افراد ی تلاش میکنند این هراس از بین رود. گل میدهند و کار فرهنگی میکنند افرادی هم چاقو دست میشوند.اول اهانت به ادیان دیگر بد هست.مخصوصا به اشخاص معنوی رده حساس.این شیطنت ها هست در همه هم کار میکنند.مثال یک شخص با لباس مذهبی یهود چاقو دست بگیرد برای بد لباسی حمله کند و شبکه های جهانی پوشش دهند.شخصی مسلمان حمله کند.شخصی مسیحی بد محبتی کند.شخصی زرتشتی جای گفتار نیک کردار نیک پندار نیک بر عکس عمل کند.و... هراس از آن لباس می افتد.یا در دینی شخصی با پوشش لباس کشیش بد عمل کند.اینها ضربه میزند.ترس کلیسایی می افتد.اطمینان ضربه میخورد.تلاش آن همه افراد را افرادی ضربه دار کنند تلاش شبانه روزی و گاهن زمان گذار در طول مدت.کار فرهنگی. موعظه. تلاش.کار ضربه زدن گناهی هست که حق الناس هست.حق آن همه شهید آن همه راه.آن همه تلاش.آن همه جان فدایی.برای همین برنده شدن نیست.رضایت خداست.وقتی وارد لباسی آن هم دینی میشوید باید بدانید این لباس نماد یک دین هست.وقتی پیرو یک دین میشوید کار شما اصلاح هست.با هر میزان قدرت پری در اصلاح کوشش کردن.زنجیره روحی و اصلاح که مبحث سنگین هست .بقول یک عالم دینی طی الارض که کاری ندارد برای آن عالم آسان هست.
شاید آن آسانی برای دیگری بسیار سخت باشد.به اون درجه معنوی رسیده که طی الارض را آسان میداند.پاسخگویی شبهات چالش ها مسائل بعد موت به میزان.مکشوفات الهی.امر تفسیر درست کتاب.موعظه درست.دشمنی که ما بر حق هستیم شما ناحق حرف یک دین نیست دینها برای اصلاح بشریت آمدند نه برای ما فقط درست میگوییم این ها البته رذالت داخلش هست ها که بعد گویند سر سلسله یک دین نبی نبوده.فقط میگفته من درست هستم.پیروان زیاد دارد.اینها درونش خطوط هست.این رودها به کجا وصل هستند خواسته ناخواسته تمیز دادن هست.والا معجزات عظیمه چالش دارد سوال دارد میزند بقیه را.تضاد از نوع تشخیص و تمیز هست. والا تضاد نیست تشخیص هست قبول نکردن ضربه سنگین. مثال پسر انسان را بلند میکنید چرا نمیگوید مسیح را بلند میکنید.آنها یعنی مسیح شناسی نمیدانستند مزامیر نبوده که بوده.برای چه گفته میشود حداقل از دین خود شناخت و نماد شناختو حتی روح القدس که عمل میکند را شناختو.شکل فرشتگان روح شناختو.اینها همه شناخت کهن و مکشوفات الهی دریافت و مسائل را شناختن هست.والا کسی تعصب بیجا کند اولین فلش میرود که چه سودی پشت این زدن دین دیگر هست.با درستی رفتار کردن با حقیقت شناسی.منجیان خود سمت تبلیغ شناخت و ظهور حالا شناخت ظهوری یا شناخت ظهور رساندن بوده.و آنها هم کمک میکردند.حالا کنیسه دست آنها بوده مسیح وارد شده همه تعجب کردند.تریبون آن زمان کنیسه بوده.مثال رسانه سیما یا شبکه های سیمای جهانی.یا کلیسا -کنیسه -مسجد- آتشکده -و...
لحظه ای که مسیح وارد کنیسه میشه تا زمان نطق موعظه همهمه میفتد.سانسور بوده .شجاعت مسیح در رفتن به کنیسه و موعظه یعنی اینکه دست شماست ولی حقیقت پنهان نمیماند.حالا در بازه های تاریخی مختلف همینگونه بوده.مخالفین اگر به موت بعد درست شناخت میداشتند و میدانستند که مبارزه با حق حقیقت چه خطرات دارد هیچگاه با شناخت درستی ضد نمیشدند.آنجا شانه خالی میکنند شناخت حقیقت داوری درست اما شناخت رذالت داوری دگر.و آنها گویند میخواستید به ایمان آوردن کوشش کنید حال همه شما یکسانید.با کی با آنها.حالا هر کسی هر زمانی.آنجا منافع داشته برای آنها کامل رو میشود.و حتی جهالت یا عدم شناخت درست.به کسی ظلم نمیشود.اما به کسانی که ظلم کردند داوری درست میشود.پس خداوند ظالم نیست بلکه حامی مظلومین و حامی حقیقت هاست.مثلان گویند در ظلم بودیم گویند اتحاد چه بود گویند بد عمل کردیم توقع خوب بردن داشتیم.گویند زیاده خواهی در بد عمل کردن و خوب خواستن.مثال بندگان خوب را خوار کردن.ضعیف کردن. اهانت کردن. و بد توقع خوب بردن داشتند.چه توقع بیجایی همرنگ جماعت شدن.ترس از مخالفت. ترس از چه ؟ مرگ هراسی با مرگ شناسی.حیات به حیات.یا آنقدر ترس انداختن که مرگ بشود هیولایی که تولد بشود هیولایی.مادره به فرزند در رحم نوزاد گوید اگر بدانی این جهان چیست مثال روح میشنود و نوزاد میشنود .ببینید که آنها که سرخ شدن آسمان را دیدند.آیا با همان یک معجزه میتوانستند ایمان بیاورند.اما با زنده کردن مرده هم ایمان وقتی قوی نباشد تزلزل میشود.حالا اگر کسی مرده ای که نمرده را زنده کند معجزه عظیمه هست منتها جای معجزه میشود چشم بندی.بنام معجزه میشود اما بنام دروغ.میشود شخص نبی کاذب.اما کسی که مرده را زنده کند و مرده واقعان مرده باشد میشود معجزه عظمیمه درست. نه معجزه عظیمه دروغ. بنام معجزه هست هر دو اما یکی حقیقت یکی دروغ.مثال عصای موسی نبی و جادوگران.مقابله هست اما تفسیر درست همینگونه درست در می آید تا تضاد پیش نیاید.و بعد همه زده نشوند.مثال پسر انسان.و...